English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accord U توافق
accord U موافقت کردن
accord سازگاری
accord U موافقت
accord هم آهنگی
accord U دلخواه طیب خاطر
accord U مصالحه پیمان
accord U قرار
accord U پیمان غیررسمی بین المللی
accord U اصلاح کردن
accord U تصفیه کردن
of ones own accord U بطیب خاطر
of ones own accord U بخواهش خود بمیل خود
accord U قبول کردن
accord جورکردن
accord U وفق دادن
accord U اشتی دادن
It doesnt accord with my calulations. U با حساب من جور درنمی آید
recognition U فرایندی که امکان تشخیص نوری حروف چاپ شده یا نوشته شده را میدهد.
recognition U تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
recognition U اعتراف
recognition U فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
recognition U و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
recognition U و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
recognition U نرم افزار منط قی که درOCR,AL,...استفاده میشود
recognition U شناختگی
recognition U تصدیق
recognition U شناخت
recognition U شناسایی
recognition U به رسمیت شناختن
recognition U تشخیص بازشناخت
recognition U بازشناسی
recognition U تخصیص
voice recognition U تشخیص صدا
false recognition U بازشناسی کاذب
handwriting recognition U نرم افزاری که متنهای دست نویس را تشخیص میدهد و آنها را به حروف ASCII تبدیل میکند
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
handwriting recognition U تشخیص دست خط
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
voice recognition U تشخیص صوتی
vision recognition U تشخیص بصری
voice recognition U بازشناسی صدا
recognition vocabulary U واژگان بازشناختی
pattern recognition U الگو شناسی
pattern recognition U تشخیص الگو
pattern recognition U الگوشناسی شناسایی الگو
recognition span U فراخنای بازشناخت
recognition test U ازمون بازشناسی
defacto recognition U شناسایی عملی
de jure recognition U شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
de jure recognition U شناسایی قانونی
character recognition U دخشه شناسی
character recognition U تشخیص کاراکتر
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
optical character recognition U تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
magnetic ink character recognition U تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
government U صلاحدید
self-government U حکومت بدست مردم
self government U حکومت به دست مردم
government U حکومت
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government U عقل اختیار
government U دولت
government U سرپرستی
government office U اداره دولتی
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
mixed government U حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
mixed government U حکومت مختلط
military government U حکومت نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
government department U وزارتخانه دولت
national government U ائتلافدولت
parliamentary government U حکومت پارلمانی
representative government U حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
seat of government U مقر حکومت
puppet government U دولت پوشالی
presidential government U حکومت جمهوری
state government U دولت مرکزی
the policy of the government U رویه دولت
the policy of the government U سیاست دولت
puppet government U حکومت پوشالی
military government U دولت نظامی
cabinet government U حکومت حزب حائز اکثریت
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
government departments U دوایر دولتی
government control U کنترل دولتی
government control U نظارت دولتی
government circles U دوایر حکومتی
government budget U بودجه دولت
government broadcasting U پخش برنامههای دولتی
government bonds U اوراق قرضه دولتی
federal government U دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
federal government U حکومت متحده
democratic government U حکومت ملی
coalition government U حکومت ائتلافی
constitutional government U حکومت مشروطه
colonial government U دولت یا حکومت مستعمراتی
central government U حکومت مرکزی
government expenditures U هزینههای دولت
government house U اداره حکومتی
government house U اقامتگاه رسمی فرماندار
local government U حاکم محلی
government treasury U خزانه دولت
government stock U اوراق بهاداردولتی
government stock U سهام دولت
government securities U اوراق بهادار دولتی
government sector U بخش دولتی
government regulation U مقررات دولتی
government property U مال دولتی
local government U استانداری
government officials U مامورین دولتی
local government U حکومت محلی
The corruption in government offices . U فساد دردستگاههای دولتی
counsel briefed by the government U وکیل تسخیری
government dificit surplus U کسر بودجه
government owned industries U صنایع دولتی
government owned industries U صنایع متعلق بدولت
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
counsel briefedby the government U وکیل تسخیری
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U حکومتی
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com