Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
This question is not at issue.
U
بحث روی این موضوع نیست.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
at issue
U
موضوع بحث
issue
U
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
U
توزیع کردن
issue
U
توزیع
issue
U
صادرکردن
issue
U
مسئله
issue
U
موضوع
issue
U
صدور مطلب
issue
U
صادر کردن
issue
U
انتشار دادن صدور
issue
U
انتشار
issue
U
موضوع دعوی
issue
U
ممر
issue
U
افتتاح کردن
issue
U
پی امد
issue
U
موضوع شماره
issue
U
نتیجه بحث
issue
U
بیرون امدن
issue
U
نشریه فرستادن
issue
U
بر امد
over issue
U
اضافه براعتبار رواج دادن
over issue
U
زیاد انتشاردادن
of no issue
U
بیهوده
of no issue
U
بی نتیجه
issue
U
خارج شدن
issue
U
نژاد
issue
U
صادر شدن
issue
U
ناشی شدن
issue
U
انتشار دادن
issue
U
رواج دادن
issue
U
عمل
issue
U
نوع
issue
U
کردار اولاد
to p any one with question
U
کسی را سوال پیچ کردن
out of question
U
خارج از موضوع
beside the question
U
پرت
beside the question
U
خارج از موضوع
to p any one with question
U
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
this very question
U
دقیقا همین پرسش
there is no question but that.
U
شکی نیست که) .00000
that is not the question
U
موضوع این نیست
in question
U
موردبحث
in question
U
موضوع بحث
That's out of the question.
U
این غیرممکن است که عملی بشود.
to ask somebody a question
U
از کسی سئوالی پرسیدن
to ask somebody a question
U
ازکسی سئوالی کردن
that is not of the question
U
این خارج ازموضوع است
to have a question for somebody
U
از کسی سئوالی داشتن
question
U
تردید کردن در
question
U
تردید پرسش
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question
U
تحقیق کردن از
Might I ask a question?
U
اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
question
U
پرسیدن تحقیق کردن
question
U
موضوع
question
U
استفهام مسئله
question
U
پرسش
question
U
سوال
out of the question
<idiom>
U
غیرممکن
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
I have a question.
U
من یک سئوال دارم.
without question
U
بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
issue
[outcome]
U
پایان
loose issue
U
تدارکات روباز
loose issue
U
تدارکات خارج شده از بسته بندی
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on).
U
صلاحت نیست با من طرف بشوی
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
I wI'll not comment on this issue.
U
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
issue
[outcome]
U
بر آمد
issue
[outcome]
U
نتیجه
[بحثی ]
to put to the issue
U
بطور متنازع فیه مطرح کردن
to put to the issue
U
در معرض داوری گذاشتن
unit of issue
U
واحد توزیع
to issue instructions
U
دستور صادر کردن
unit of issue
U
مبنای توزیع
to die without issue
U
بدون اولاد مردن
back issue
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
to revisit an issue
U
مسئله ای را بازدید کردن
issue a warning
U
اخطار صادر کردن
issue of fact
U
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
gratuitous issue
U
لباس پیشکش
gratuitous issue
U
اماد پیشکشی
general issue
U
تدارکات عمومی ارتش
general issue
U
ملزومات ارتش
side issue
U
موضوع فرعی
side issue
U
مسئله فرعی
the German issue
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
fiduciary issue
U
اسکناسهای اعتباری
bank of issue
U
بانک ناشر اسکناس
bond issue
U
صدور اوراق قرضه
basic of issue
U
مبنای توزیع
To settle the issue one way or the other.
U
تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
issue commissary
U
کارپردازی یادفتر توزیع
issue note
U
برگه صدور
issue of law
U
نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
issue commissary
U
مسئول توزیع
issue a guarantee
U
صدور ضمانتنامه
issue a credit
U
افتتاح اعتبار
issue pea
U
داغ نخود
issue price
U
قیمت اعلام شده
issue priority
U
تقدم توزیع اماد
issue priority
U
ترتیب تقدم توزیع
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
That is a separate question.
U
این یک موضوع جدایی است.
His honest is beyond question.
U
دردرستی اوحرفی نیست
That is a separate question.
U
این جدا از موضوع بحث ما است.
pop the question
<idiom>
U
تقاضای ازدواج
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
I don't think there's any question about it.
U
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
the German question
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
open to question
<adj.>
U
مشکوک
the year in question
U
سالی که مورد بحث است
pose a question
U
سوال مطرح کردن
to beg the question
U
طفره رفتن از پرسشی
raise a question
U
مطرح کردن سوال
open to question
<adj.>
U
مورد شک
to beg the question
U
در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
question mark
U
پرسش نشان
i asked him a question
U
سئوالی از اوپرسیدم
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
it is a question of money
U
موضوع پول است
it is a question of money
U
موضوع بسته به
it is a question of money
U
پول است
previous question
U
موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
question answer
U
سئوال- جواب
question answer
U
صف
question answer
U
صف بستن
question answer
U
در صف گذاشتن
i asked him a question
U
چیزی ازاو پرسیدم
i asked him a question
U
پرسشی از او کردم
essay question
U
سوال انشایی
question mark
U
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question marks
U
علامت سوال
question marks
U
پرسش نشان
question marks
U
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
cross-question
U
بدقت جویاشدن از
cross-question
U
استنطاق کردن
leading question
U
سوال تلقینی
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
buring question
U
مسئله هیجان اور
call in question
U
تردید کردن در
cross question
U
استنطاق
cross question
U
بازجویی
cross question
U
سئوال بطریق استنطاق
question in dispute
U
موضوع متنازع فیه
question mark
U
علامت سوال
rhetorical question
U
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
to pop the question
U
پیشنهاد عروسی کردن
question tag
U
جملاتپرسشتفکیدی
question-master
U
فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
trick question
U
سوالیکهجوابآننادرستاست
to pose a question to any one
U
ازکسی سئوالی
question in dispute
U
مسئله متنازع فیه
to beg the question
U
نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
the tax in question
U
مالیات موضوع بحث
the eastern question
U
مسئله خاور
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
to pose a question to any one
U
پرسیدن
to call in question
U
تردیدکردن در
sides of the question
U
اطراف موضوع
the goods in question
U
کالای موردبحث
free issue system
U
سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
he rode me off on a side issue
U
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
starting with the issue of July 1
U
هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
To lock horns with someone. To take issue with someone.
U
با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
free issue materials
U
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
Dont sidetrack the issue.
U
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
I feel relieved because of that issue!
U
خیال من را از این بابت راحت کردی!
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
issue
[of something]
[ID card or check]
U
انتشار
[اسکناس]
[اوراق بهادار]
issue
[of something]
[ID card or check]
U
صدور
[چیزی]
[کارت شناسایی]
[چک]
to carry something to a successful issue
U
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
to issue marching order
U
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
join issue with a person
U
با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
To bring up a topic(question).
U
سؤالی را پیش کشیدن
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
U
موضوعی را ماست مالی کردن
To bring a matter to successful issue .
U
کاری را به نتیجه رساندن
To stick to the main topic ( issue ).
U
از موضوع اصلی خارج نشدن
to put a
[big]
question mark over something
U
چیزی را نامشخص
[نامعلوم ]
کردن
I foud myself in opposition to my friends on this question .
U
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
To raise a question . To bring up a matter .
U
موضوعی رامطرح کردن
Lets pass on (proceed) to the main issue.
U
برویم سر مطلب اصلی
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
U
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
U
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .
U
شلوغش نکن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com