Perdic | This is plain highway robbery . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 125 (7 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	This is plain highway robbery . U	این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	highway robbery U	راهزنی
	highway robbery <idiom> U	قیمت خیلی بالا
	highway robbery U	قطع الطریق
	robbery U	راهزنی
	robbery U	غارت
	robbery U	دزدی مقرون به ازار یا تهدید
	robbery U	سرقت مقرون به ازار یاتهدید
	robbery U	اخذ مال به عنف
	robbery U	دزدی
	robbery U	دستبرد
	robbery U	سرقت
	daylight robbery U	دندانگرد-گرانفروش
	The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. U	روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
	highway U	چند راهه
	highway U	شینه جامع
	highway U	چندرشتهای اتوبان
	highway U	اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
	highway U	باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
	highway U	خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
	highway U	شاهراه
	highway U	بزرگراه
	highway U	شارع عام
	highway U	راه
	highway U	شاه راه
	Highway Code U	کد شاهراه
	highway dispatch U	مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
	highway engineering U	مهندسی جاده سازی
	highway bridge U	راپل
	highway robber U	راهزن
	highway robber U	قاطع الطریق
	highway engineering U	تکنیک جاده سازی
	national highway U	شاهراه
	national highway U	راه اصلی
	divided highway [American E] U	شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
	peripheral highway [American E] U	شاهراه پیرامونی
	highway user tax U	مالیات حق عبور
	It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . U	رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
	The minister cut the tape to open a new motory( highway , freeway ) . U	وزیر با قطع نوار سه رنگ بزرگراه جدید را افتتاح کرد
	plain U	هموار
	plain U	بدقیافه
	plain U	غیر رسمی جلگه
	plain U	لباس غیرنظامی
	plain U	شکوه کردن
	plain U	شکوه
	plain U	اشکار
	plain U	رک وساده
	plain U	ساده
	plain U	جلگه
	plain U	دشت هامون
	plain U	میدان یا محوطه جنگ
	plain U	میدان
	plain U	تخت
	plain U	پهن
	plain U	مسطح
	plain U	صاف برابر
	plain U	واضح
	plain U	ساده پوست کنده
	plain U	دشت
	plain weave U	پارچه ساده بافت
	plain weave U	بافت ساده
	plain vertical U	خط افق
	plain vertical U	سطح افق
	plain text U	متن واضح و اشکار
	plain text U	پیام کشف
	plain spoken U	رک
	plain spoken U	یر راست
	plain spoken U	بی پرده
	plain text U	متن کشف
	strand plain U	کران دشت
	abyssal plain U	جلگهژرف
	plain design U	طرح بدون نقش و نگاره
	plain weave U	بافت حصیری
	plain design U	طرح کف ساده
	plain spoken U	رک گو
	as plain as a pikestaff <idiom> U	مثل شیربرنج [قیافه]
	plain weave U	بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
	plain dealing U	سودای درست
	plain flour U	آردخالص
	plain chocolate U	شکلاتخالص
	plain pole U	پایهمسطح
	outwash plain U	آبشستهشدهبینمک
	plain sailing U	پیشرفت بدون مانع
	plain rib U	تیغه ساده
	plain paper U	کاغذ بی نقش
	plain concrete U	بتن غیرمسلح
	plain concrete U	بتن بدون ارماتور
	plain concrete U	بتن معمولی
	plain clothes U	غیر نظامی پوش
	plain-clothes U	ساده پوش
	plain component U	متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
	plain-clothes U	غیر نظامی پوش
	plain speaking U	رک گویی
	plain bearing U	یاتاقان ساچمهای
	plain bearing U	یاتاقان تخت
	in plain english U	پوست کنده
	in plain english U	به انگلیسی ساده
	flat plain U	دشت هموار
	flood plain U	دشت سیلابی
	plain coordinates U	مختصات افقی
	plain clothes U	ساده پوش
	plain paper U	کاغذ ساده
	plain hearted U	بی تزویر
	plain hearted U	ساده دل
	plain grinder U	دستگاه چرخ سمباده مدور
	plain flap U	فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
	plain flap U	فلپ ساده
	plain dress U	لباس غیر نظامی
	plain washer U	واشر تخت
	plain dealing U	بیرپا
	plain dealing U	درست
	plain dealing U	معامله راست حسینی راست باز
	plain dealing U	بازی
	plain dealing U	راست
	plain coordinates U	مختصات مسطحه
	balanced plain weave U	گلیم باف فرش
	regular weave [plain] U	بافت معمولی و ساده
	balanced plain weave U	بافت ساده یک رو یک زیر
	plain carbon steel U	فولاد کربن غیرالیاژی
	plain clothes man U	کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
	In simple (plain) English. U	به انگلیسی ساده
	Plain food (dress). U	غذا ( لباس ) ساده
	plain gypsum lath	[توفان سنگ و گچ مسطح]
	plain milling cutter U	دستگاه فرز غلطکی
	plain carbon tool steel U	فولاد ابزار غیرالیاژی

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy