Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
They found no trace of her .
U
ازاونشانی بدست نیامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
if he has found it
U
اگر ان را پیدا کرده باشد
he was found of her
U
باو مایل بود
he was found of her
U
مایل او بود
new-found
U
کشفویافتهتازه
well found
U
مستحکم
well found
U
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
found
U
زمان ماضی واسم فعول find
found
U
ذوب کردن
found
U
تاسیس کردن
found
U
قالب ریزی کردن
found
U
ریخته گری
found
U
: برپاکردن
found
U
بنیادنهادن
found
U
تاسیس کردن ریختن
found
U
قالب کردن
found article
U
لقطه
found shipment
U
کالای بدون بارنامه یا رسید
found shipment
U
بار بدون بارنامه
found article
U
شیئی گمشده
to found a college
U
دانشکدهای تاسیس کردن
to found a building
U
ساختمانی بینادکردن
what a ready welcome i found!
U
چه حسن استقبالی از من کردند !
to found a building
U
عمارتی برپاکردن
She was exposed . She was caught out . She was found out .
U
مشتش باز شد
I found a hair in the soup .
U
توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
She found it hard to make up her mind.
U
برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
products customarily found in a pharmacy
U
کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police.
U
هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
to trace the cause of anything
U
چیزیراپیداکردن
trace
U
ردیابی کردن
trace
U
رسم کردن
trace
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
trace
U
اثر
to trace the cause of anything
U
علت اصلی
value trace
U
اثر ارزشی
trace
U
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace
U
تعقیب کردن
trace
U
پی بردن به
trace
U
پی کردن
trace
U
دنبال کردن
trace
U
اثر گذاشتن
trace
U
ضبط کردن کشیدن
trace
U
رسم کردن ترسیم کردن
trace
U
رسم
trace
U
مقدار ناچیز ترسیم
trace
U
جای پا
trace
U
ردیابی کردن رد پا
trace
U
رد
trace
U
رد الکترون
trace
U
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
trace
U
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace
U
نشانه
trace
U
رد یابی کردن نشان
trace
U
طرح کردن
trace
U
نشان
To follow up (trace) something.
U
پی کاری را گرفتن
To be on someone trail. To trace someone.
U
رد کسی را دنبال کردن
trace compounds
U
ترکیبات کم مقدار
we cannot trace the petitioner
U
نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
memory trace
U
رد یاد
trace element
U
عنصر کم مقدار
logical trace
U
رد منطقی
pilot's trace
U
کالک راهنمای خلبان هواپیما
pilot's trace
U
کالک دستی خلبان
radar trace
U
علامت رادار
selective trace
U
ردیابی گزیده
stimulus trace
U
رد محرک
to trace the p of a person
U
دودمان کسی راپرسیدن نسبت کسی راتعیین کردن
trace conditioning
U
شرطی کردن ردی
trace elements
U
عناصر کمیاب
dark trace screen
U
صفحه تصویر تاریک
dark trace tube
U
لامپ تصویر تاریک
color trace recorder
U
رسام رنگی
To follow up (trace) a matter (case).
U
موضوعی را دنبال کردن
He left no trace (mark,evidence).
U
اثری بجا نگذاشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com