Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The water and electricity have been cut off our conversation , the
U
آب وبرق ما قطع شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conversation
U
گفت وشنید
conversation
U
گفتگو
conversation
U
مکالمه محاوره
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
telephone conversation
U
مکالمه تلفنی
He was engrossed in conversation .
U
فوتبالیستها دارند قبل از بازی خودرا گرم می کنند
upsetting conversation
U
گفتگو ناراحت کننده
They have got engrossed in conversation .
U
صحبت آها گه انداخته
to join in
[on]
a conversation
U
واسطه شدن
[میانجی شدن]
در مذاکره ای
telephone conversation
U
گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی
To engage someone in conversation .
U
کسی را بحرف کشیدن
mensal conversation
U
گفتگوی سر میز
To strick up a conversation with somebody.
U
سر صحبت را با کسی باز کردن
criminal conversation
U
عمل منافی عفت
She turned the conversation to another subject.
U
او
[زن]
موضوع را
[به چیزی دیگر]
عوض کرد.
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
Is there electricity?
U
آیا برق وجود دارد؟
electricity
U
برق
electricity
U
الکتریسیته
electricity
U
نیروی کهربایی
electricity
U
مین نور یا گرما یا نیرو
electricity cut
U
رفتن برق
electricity cut
U
قطع برق
static electricity
U
برق ساکن
static electricity
U
الکتریسیته ساکن
voltaic electricity
U
برق ولتایی
electricity cut
U
خاموشی
frictional electricity
U
برق مالشی
He's always moaning that we use too much electricity.
U
او
[مرد]
همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
nuclear electricity
U
الکتریسیته هستهای
electricity transmission
U
انتقالالکتریسیته
electricity production
U
تولیدالکتریسیته
contact electricity
U
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
electricity distribution
U
توزیعالکتریسیته
electricity cable
U
کابلالکتریسیته
negative electricity
U
برق منفی
mains electricity
U
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
electricity meter
U
کنتور برق
overcharged with electricity
U
دارای برق زیاد
positive electricity
U
الکتریسیته مثبت
positive electricity
U
برق مثبت
negative electricity
U
الکتریسیته منفی
animal electricity
U
الکتریسیته بدن
atmospheric electricity
U
برق جوی
hydro-electricity
U
برقحاصلازآب
thermo electricity
U
گرما برق
pyro electricity
U
گرما برق
induced electricity
U
الکتریسیته القائی
electricity generating room
U
اتاقتولیدالکتریسیته
steps in the production of electricity
U
مراحلتولیدالکتریسیته
waterproofed electricity supply
U
منبعالکتریسیتهضدآب
production of electricity by the generator
U
الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
transformation of mechanical work into electricity
U
انتقالکارمکانیکیبهالکتریسیته
production of electricity from solar energy
U
دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
production of electricity from nuclear energy
U
تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
high-tension electricity transmission
U
امتدادبلندناقلالکتریسیته
water
U
پیشاب
water
U
اب
to water
U
آب دادن
to keep ones he above water
O
از زیر بدهی بیرون آمدن
to water
U
آب ریختن
mean water
U
میان اب
water
U
مایع
water
U
اب دادن
f.water
U
عرق رازیانه
She let the water out .
U
آب را ول کرد
water course
U
حق المجری
water course
U
حق الشرب
to p something with water
U
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water way
U
مسیل
above water
<adj.>
U
روی آب
above water
<adj.>
U
شناور
of the first water
U
بهترین
on the water
U
در کشتی
by water
U
از راه رودخانه
by water
U
از راه دریا
by water
U
با کشتی
water way
U
راه ابی
water way
U
ابراهه
water course
U
مجرای اب
to water something
U
آب دادن
[گیاه]
water down
<idiom>
U
ضعیف شدن
first water
U
درجه اول
water
آب
water
U
ابگونه
first water
U
بالاترین مقام
water still
U
دستگاه تقطیر اب
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
water proof
U
دافع اب
water guage
U
فشار سنج اب
water pipe
U
تنبوشه
water hammer
U
ضربت قوج
water hammer
U
ضربت قوچ
water pipe
U
لوله اب
water hardening
U
سختگردانی با اب
water pepper
U
زنجبیل سگ
water plate
U
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water point
U
نقطه تقسیم اب
water pollution
U
الودگی اب
to sniff up water
U
اب رابه بینی کشیدن
water gauge
U
اندازه اب نما
water gauge
U
اب پیم
water glass
U
شیشه محلول
water pressure
U
فشار اب
water glass
U
اب شیشه
water glass
U
لیوان اب
water polo
U
بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water polo
U
واترپولو
water glass
U
شیشه مایع
water polo
U
بازی فوتبال ابی
water pepper
U
فلفل ابی
water nymph
U
الهه دریایی
water hazard
U
مانع ابی در مسیر گوی گلف
water nymph
U
حوری دریایی
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water lowering
U
زهکشی
water loss
U
ابکاهی
water logging
U
ابسیری
water line
U
خط ابخور ناو
water lily
U
نیلوفر ابی
water level
U
سطح اب
water jacket
U
ابدان
water jacket
U
صندوق اب
water jump
U
مانع ابی
water jump
U
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level
U
تراز اب
water hyacinth
U
وردالنیل
water hyacinth
U
سنبل ابی
water heater
U
فرف ابگرم کن
water moccasin
U
مار سمی ابزی جنوب امریکا
water mill
U
اسیاب
to drink water
U
اب اشامیدن
water mill
U
اسیاب ابی
water meter
U
اب سنج
water meter
U
کنتور اب
water melon
U
هندوانه
water heater
U
ابگرم کن
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole
U
چاله اب
water level
U
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water gas
U
گاز اب
waste water
U
فاضلاب
wade into the water
U
راه رفتن در اب
water car
U
ارابه اب پاش
water carriage
U
حمل از راه اب
water carrier
U
دلو
voidance water
U
زیر اب
water circulation
U
گردش اب
water coiour
U
ابرنگ
water colour
U
ابرنگ
water colour
U
رنگاب
water colour
U
نقاشی ابرنگی
water container
U
فرف اب
water content
U
درصد رطوبت
water aspirator
U
خرطوم ابی
water buffalo
U
گاو میش اهلی شده اسیایی
water bearer
U
دلو
water bearer
U
ساکب الماء
water bearer
U
ریزنده اب ابریز
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed
U
تشک ابی
water bonded
U
اب بند شده
water balance
U
بیلان اب
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water bailiffs
U
مامور تفتیش کشتیها در بندر
water boy
U
بچه سقا
water bailiff
U
میراب
water bag
U
کیسه اب
water boy
U
سقا
water cooling
U
خنک کنندگی اب
water cooling
U
خنک کردن بااب
water cress
U
شاهی اتی
water dog
U
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver
U
مقنی
water fast
U
رنگ نرو
water fast
U
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast
U
پارچه شورنرو
water car
U
ارابه اب فروشان
water canteen
U
قمقمه
unavailable water
U
رطوبت غیر قابل استفاده
water filter
U
صافی اب
water fowl
U
مرغ ابی
to splash into water
U
به اب زدن
water fowl
U
پرنده ابی
water front
U
جبهه رطوبتی
water dog
U
شناگر ماهر
water dog
U
سگ ابی
water disposal
U
ساختن اگو
water cure
U
اب درمان
voidance water
U
منجلاب
up to the middle in water
U
تا کمر در اب
undermining by water
U
اب رفتگی کف
water cure
U
علاج بااب معالجه بااب
water damage
U
خسارت اب دیدگی
water displacement
U
زهکشی کردن
water displacement
U
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
undermining by water
U
اب شستگی
underground water
U
اب درون زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com