English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
The suggestion didn't go down very well with our boss. U کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
didn't U مخفف not did
I didn't intend to involve you in this mess. U من نمی خواستم تو را با این گرفتاری [دردسر] درگیر کنم.
Please consider my suggestion. U لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
self suggestion U القاشدگی ازخود
self suggestion U القا ازخودبخود
suggestion U اشاره
suggestion U پیشنهاد القاء
suggestion U تلقین
suggestion U افهار عقیده پیشنهاد
suggestion U الهام
suggestion U پیشنهاد
suggestion U افهار عقیده
suggestion U نظریه
He is not the boss for nothing. U بیخود نیست رئیس شده
boss U کارفرما
boss U گلمیج برجستگی
boss U ناف روی قطعات ریختگی قوز
boss U قبه
boss U برجستگی
boss U ارباب برجسته
boss U رئیس کارفرما
boss U برامدگی تزیینی
boss U تکیه گاه یاتاقان شفت ها
boss U پشت بند حصیری هدف
boss U نقش برجسته تهیه کردن
boss U اربابی کردن
boss U برجسته کاری ریاست کردن بر
boss U گل میخ
Why do you ridicule my suggestion? U چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
to make a suggestion U افهار عقیده کردن
to make a suggestion U پیشنهادی کردن
prestige suggestion U تلقین اعتباری
verbal suggestion U تلقین کلامی
posthypnotic suggestion U تلقین پس هیپنوتیسمی
indirect suggestion U تلقین غیرمستقیم
make a suggestion U افهار عقیده کردن
boss formerly boce U [بلوک منبت کاری شده برجسته]
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
He is in bad with the boss. U با رئیس اش بد است
boss-eyed U چشمهایبهطرفهم
straw boss U مباشرکارگران
straw boss U وردست سر عمله
He is the boss . He runs the show. U اوهمه کاره است
He seems to be a level – headed ( rational and knowledgeale ) boss . U رئیس فهمیده ای بنظر می رسد ( می آید )
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com