Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The socket is broken.
پریز برق شکسته است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
socket
[wall socket]
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
socket
[wall socket]
پریز دیواری
socket
[wall socket]
پریز روی دیوار
broken
U
نقض شده
broken
U
منقطع منفصل
broken
U
شکسته شده
broken
U
شکسته
broken
<adj.>
U
شکسته
[دستگاهی]
broken-down
U
ازپای درامد
broken down
U
ازپای درامد
broken
U
رام واماده سوغان گیری
broken
<adj.>
U
خراب
broken ground
U
زمین ناهموار
broken stone
U
خرده سنگ
broken sleep
U
خواب بریده بریده
broken rock
U
صخره
broken money
U
پول خرد
broken marriage
U
زناشویی گسیخته
broken bricks
U
سنگریزه
broken country
U
زمین مضرس
broken country
U
زمین دوعارضه
broken english
U
انگلیسی دست و پا شکسته
broken fibres
U
تار عضلانی پاره شده
broken hardening
U
سخت گردانی شکسته
broken field
U
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
broken stone
U
سنگریزه
broken stone
U
سنگ شکسته
The lamp is broken.
لامپ خراب است.
My car has broken down.
اتومبیلم خراب شده است.
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
a broken arm
U
بازوی شکسته
broken-hearted
<adj.>
U
دل شکسته
Burglars have broken in.
U
دزد ها
[با زور]
آمده بودند تو.
In my broken English .
U
با انگلیسی دست وپا شکسته ام
wind broken
U
خسته
broken stowage
U
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
broken weather
U
هوای بی قرار
broken wind
U
یلپپیک
broken winded
U
تنگ نفس
heart broken
U
دل شکسته
heart broken
U
محنت زده
wind broken
U
دچار پربادی
wind broken
U
ریوی شده
broken bricks
U
پاره اجر
broken home
U
خانواده گسیخته
broken homes
U
خانواده گسیخته
broken hearted
U
دلشکسته
broken-hearted
U
دلشکسته
broken traffic line
U
خط گسسته برای امد و شد
he received a broken hand
U
دستش شکست
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
The dog has broken loose .
U
سگ زنجیرش را باز کرد وفرار کرده است
broken traffic line
U
خط چین برای امد و شد
My face has broken with pimples.
U
صورتم جوش زده است
He broken an Olympic record.
U
رکورد المپیک را شکست
The door – handle has broken off.
U
دسته درشکسته است
To speake broken French.
U
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
That jar is broken and that measure spilt .
<proverb>
U
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
He felt like he'd finally broken the jinx.
U
او
[مرد]
این احساس را میکرد که بالاخره طلسم را شکنده بود.
socket
سرپیچ
socket
[در حدقه یا سرپیچ قرار دادن]
socket
[محل اتصال کابل]
socket
گوده
socket
[سرپیچ خانه]
socket
پریز برق
socket
کام
[سقف دهان]
socket
بست لوله
socket
مادگی
socket
حفره
socket
محل اتصال برق
socket
پایه
socket
کاسه بندگاه
socket
پریز
socket
گوده حدقه
socket
کاسه
socket
سوکت
socket
مفصل
socket
U
موف
socket
[وسیله با سوراخ هایی که ورودی در آن نصب میشود]
socket
U
دو راهی لوله
socket
خانه
socket
جا
socket
بوشن
socket
جای شمع
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
socket
کاسه چشم
socket box
U
جعبه پریز
network socket
سوکت شبکه
[کامپیوتر]
socket pipe
لوله مفصلی
network socket
پریز شبکه
[کامپیوتر]
angle socket
سرپیچ عمودی
fuse socket
سوکت فیوز
plug and socket
دوشاخه و پریز
lamp socket
سرپیچ
input socket
ساکت ورودی
horn socket
[وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
fuse socket
پایه فیوز
flush socket
[پریز زیر کار]
earth socket
پریز زمین
drill socket
[مخروطی سه نظام مته]
bulb socket
سرپیچ لامپ
bell socket
تبدیلی
eye socket
کاسه چشم
eye socket
[خانه چشم]
plug socket
پریز
socket coupler
پریز اتصال
charging socket
حفره جا شارژر
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
external socket
پریز بیرونی
power socket
پریز برق
probe socket
[سوکت پروب]
[الکرونیک و کامپیوتر]
socket bayonet
سرنیزه حفره دار
three-pin socket
[سرپیچ سه سر]
timer socket
[پریز زمان سنج]
wall socket
پریز روی دیوار
wall socket
پریز دیواری
socket putty
[بطانه دو راهی لوله]
spade socket
[سوکت بیلی شکل]
wafer socket
[پریز صفحه ای]
utensil socket
[پریز دستگاه برقی]
The house next door was broken into/burgled/burglarized yesterday.
U
دیروز دزد خانه همسایه را زد.
keyless lamp socket
[سرپیچ بی کلید]
ball and socket joint
مفصل ساچمه ای
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
numeric coprossor socket
[پریز کمک پردازنده عددی]
spigot and socket joint
اتصال مفصلی
point
[wall socket]
[British]
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
point
[wall socket]
[British]
پریز روی دیوار
point
[wall socket]
[British]
پریز دیواری
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...