Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The scene of the nover is laid in scotland.
U
صحنه داستان دراسکاتلند است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the scene is laid in paris
U
درپاریس قرارداده شده است
the scene is laid in paris
U
جای وقوع
Scotland
U
اداره اگاهی در لندن
Scotland
U
اسکاتلند
peers of scotland
U
بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
scotland yard
U
اسکاتلند یارد
scotland yard
U
نام کوچهای در لندن که اداره مرکزی شهربانی لندن در ان قراردارد
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
scotland yard
U
اداره کاراگاهی لندن
Behind the scene.
U
پشت صحنه
scene
U
منظره
scene
U
مرحله
scene
U
جای وقوع
scene
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
scene
U
چشم انداز
to shiftthe scene
U
عوض کردن صحنه
primal scene
U
صحنه اغازین
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
scene stealer
U
هنرپیشه خودنما
to screen a scene
U
در روی پرده نشان دادن
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
scene-shifter
U
فردیکهمرتباازسنتئاتربالاوپائینمیرود
drop scene
U
پرده جلوصحنه نمایش
far-right extremist scene
U
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
drop scene
U
پرده اخرداستان زندگی
scene of destruction
U
جایگاه خرابیها
scene of action
U
صحنه عملیات
change of scene
U
تغییرمنظره
It was the usual scene.
U
صحنه
[موقعیت]
معمولی بود.
make the scene
<idiom>
U
به محل یا حادثه خاص رفتن ،حاضر شدن
[extreme]
right-wing scene
U
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
laid up
U
مریضدربسترخوابیده
laid on
<past-p.>
U
منظور شده
laid on
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
laid up
<idiom>
U
بستری دررختخواب
laid on
<past-p.>
U
تهیه شده
to be laid up with something
U
از چیزی مریض شدن
to be laid up with something
U
بیماری گرفتن
laid
U
زمان گذشته و اسم مفعول lay
twice laid
U
ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
new laid
U
تازه
new laid
U
تازه گذاشته
new-laid
U
تازه
laid on
<past-p.>
U
تعیین شده
new-laid
U
تازه گذاشته
To kick up a row. To raise hell. To make a scene.
U
داد وبیداد را ؟ انداختن
She created a grave scandal . You cant imagine what a scene she made .
U
جنجالی (الم شنگه یی ) راه انداخت که نگه ونپرس
deep laid
U
موذیانه
deep laid
U
امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
hard laid
U
سفت تابیده
laid paper
U
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
laid up in bed
U
بستری
laid up in bed
U
وضع
laid up in bed
U
وضع طبیعی راه پیچیدگی
laid up in bed
U
پیشه ویژه رشته
soft laid
U
نرم تابیده
She laid the book aside .
U
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
laid-back
U
خونسرد
shroud laid
U
تشکیل شده از چهار رشته چهاررشتهای
laid-back
U
آرام
laid-back
U
بیشتاب
dry laid masonry
U
فکافته خشکه چینی
I have laid up my car for repairs.
U
اتوموبیلم را برای تعمیرات خوابانده ام
The jewels were laid out beautifully.
U
جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
cold laid mixture
U
اسفالت سرد
A curse has been laid on the family .
U
خانواده لعنت شده یی است
dry laid masonry
U
بنائی خشکه چین
cable laid rope
U
طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
shroud laid rope
U
طناب چهارلا
shroud laid rope
U
طناب چهاربند
I was laid low with the flu.
U
آنفولانزا من را خیلی ضعیف کرد.
hawse laid rope
U
طناب سه بند
hawse laid rope
U
طناب سه لا
He has laid hands on these lands.
U
دست انداخته روی این اراضی
The dust was laid ( settled ) .
U
گرد وخاک نشست
He laid down his life in the service of his country .
U
عمرش را درراه خدمت به وطن صرف کرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com