English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The prospects are bleak . The chips are down . U هواپس است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bleak U غم افزا
bleak <adj.> U بی حاصل
bleak U بی حفاظ
bleak U درمعرض بادسرد متروک
bleak <adj.> U بی ثمر
bleak <adj.> U لم یزرع
bleak <adj.> U متروک
bleak <adj.> U ویران
bleak <adj.> U خالی از سکنه
bleak <adj.> U مخروبه
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
prospects U دور نما چشم انداز
prospects U انتظار
to have no prospects U هیچ چشم داشتی [امیدی ] نداشتن
prospects U پیش بینی جنبه
prospects U منظره
prospects U امیدانجام چیزی
prospects U اکتشاف کردن مساحی
prospects U درنما
prospects U معدن کاوی کردن
prospects U اینده نگری
prospects U چشم انداز
prospects U نمود
prospects U مشتری احتمالی
this mine prospects well U این کان مایه امیدواری است
poor prospects for the steel industry U دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
chips U لپ پریده کردن یا شدن
chips U پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chips U خرده چوب
chips U سیب زمینی سرخ کرده
chips U رنده کردن
(when the) chips are down <idiom> U بامشکل بزرگی مواجه شدن
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
chips U چیپس
chips U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips U ورقه شدن
chips U ژتون
chips U مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chips U ژتن ریزه
chips U تراشه
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chips U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chips U کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chips U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chips U وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chips U تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chips U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips U پاس بلند قوسی
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
removal of chips U برداشت براده
potato chips U چیپز
potato chips U باریکه سیب زمینی سرخ کرده
let the chips fall where they may <idiom> U نگران نتیجه یک کشف نبودن
silicon chips U تراشه سیلیکان
silicon chips U تراشه سیلیسی
bituminized chips U تراشههای اسفالت
discharge of chips U تخلیه براده ها
fish and chips U خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
removal of chips U براده برداری
bargaining chips U مزیت
bargaining chips U انگیزانه
silicon chips U تراشه سیلیکن
bargaining chips U عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
asphalt coated chips U روکش اسفالت روی سنگریزه ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com