Perdic | The position is over his head . he cannot cope with it . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	The position is over his head . he cannot cope with it . U	این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	cope U	حریف شدن
	cope U	کتیبه
	cope U	از عهده برامدن
	cope U	برامدن
	cope U	هره
	cope U	سر دیوار
	cope U	رخ بام
	cope stone U	سنگ کتیبه
	cope stone U	سنگ سربنا
	cope flask U	درجه روئی
	The minisiter cant cope with it. U	از دست وزیر اینکار بر نمی آید
	I have done my homework. I know how to cope . U	من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
	I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . U	از عهده من خارج است
	I can handle (cope with) hom. U	از پس اوبرمی آیم
	He is jack of all trades . he can cope with any thing . U	همه فن حریف است
	head to head polymer U	بسپار سر به سر
	position U	موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
	position U	شغل رسمی
	position U	موقعیت
	position U	وضع
	position U	وضعیت موضع
	position U	شغل
	position U	مرتبه مقام
	position U	نظریه
	position U	جا
	position U	محل
	position U	شکل موقعیت
	position U	جایگاه
	position U	مقام
	position U	وضعیت
	position U	قراردادن یاگرفتن
	position U	مقام یافتن سمت
	position U	نهش
	position U	موضع
	position U	حالت محل سازمانی
	position U	مقام شغل سازمانی
	position U	مستقرشدن یاکردن
	position U	قراردادن امورات مربوط به وفایف
	position U	بردار مکان [ریاضی]
	position U	وضع چگونگی
	on position U	وضعیت وصل
	an a for a position U	درخواست دهنده برای کار
	y position U	حالت- ایگرگ
	position U	مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
	position U	منصب
	position U	محل چیزی
	position U	قرار دادن چیزی در محل خاص
	to be in a position to do something U	موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
	t position U	حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
	position angle U	زاویه تراز
	position area U	منطقه مواضع
	position buoy U	بویه موقعیت
	holding position U	وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
	position defense U	دفاع یا پدافندثابت
	position control U	پیچ مرکز گذار
	position defense U	دفاع موضعی
	position correction U	تصحیحات موضعی
	position buoy U	بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
	occupation of position U	اشغال موضع کردن
	no wind position U	اخرین محل هواپیما
	no wind position U	محل نهایی هواپیما
	occupation of position U	اشغال موضع
	offhand position U	حالت ایستاده در تیر اندازی
	ordinal position U	جایگاه ترتیبی
	ortho position U	محل ارتو
	para position U	محل پارا
	pinning position U	نزدیک به ضربه شدن
	position angle U	زاویه ارتفاع جسم
	neutral position U	وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
	drilling position U	وضعیت مته کاری
	financial position U	وضعیت مالی
	firing position U	موضع تیر
	firing position U	موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
	firing position U	موقعیت احتراق
	fist position U	وضع و حالت مشت
	float into position U	شناور شدن
	float into position U	غوطه ور شدن
	steering position U	wheelhouse
	free position U	روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
	gearbox position U	وضعیت جعبه دنده
	ground position U	ایستگاه زمینی
	final position U	وضعیت نهایی
	fencing position U	گارد شمشیرباز
	drilling position U	مکان مته کاری
	duty position U	شغل
	duty position U	شغل ارجاعی
	duty position U	محل شغلی
	egg position U	حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
	endo position U	موقعیت اندو
	equilibrium position U	وضع تعادل
	estimated position U	نقطه تخمینی
	estimated position U	نقطه براوردی
	extreme position U	وضعیت نهایی
	extreme position U	واقع درمنتهاالیه
	ground position U	نقطه تصویرزمینی هواپیمای در حال عکاسی
	ground position U	موقعیت زمینی
	ground position U	در خاک نشستن
	kneeling position U	وضعیت به زانو
	lattice position U	محل شبکه
	layig up position U	موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
	line of position U	خط موقعیت
	lucena position U	پوزیسیون لوسنا در اخر بازی رخ و پیاده شطرنج
	measuring position U	محل سنجش
	men of position U	صاحبان مقام
	meta position U	محل متا
	monopoly position U	موقعیت انحصاری
	neotral position U	وضع بدن عمود بر سطح مسیر
	neutral position U	محل بی اثر
	kilian position U	وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
	key position U	شغل حساس
	he is unworthy of his position U	شایسته مقام خود نیست
	prone position U	حالت درازکش
	ideal position U	پوزیسیون ایده ال
	ideal position U	پوزیسیون ارمانی شطرنج
	ideal position U	وضعیت ایده ال
	idle position U	وضعیت ساکن
	idle position U	حالت سکون
	illegal position U	پوزیسیون غیر قانونی شطرنج
	in a stooping position U	خمیده
	in a stooping position U	دولا
	key position U	موضع حساس و مهم
	neutral position U	وضعیت بی باری
	forward position U	موقعیت رو به جلو
	waltz position U	رقص والس
	waiting position U	ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
	validated position U	شغل بلاتصدی سازمانی
	validated position U	محل سازمانی خالی
	unit position U	مکان واحد
	to seek a position U	نظر خواستن
	to seek a position U	مشورت کردن
	to seek a position U	جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
	switch position U	موضع دفاعی بینابین
	switch position U	موضع رابط دفاعی
	supplementary position U	موضع یدکی
	supplementary position U	موضع تکمیلی
	steinitz position U	پوزیسیون اشتاینیتسی
	starting position U	وضعیت راه اندازی
	starting position U	وضعیت صفر
	stag position U	پاباز در هوا
	wing position U	وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
	winning position U	پوزیسیون برنده
	lotus position U	جاگیری لوتوسی
	pole position U	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
	pole position U	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
	shooting position U	حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
	position vector U	بردار مکان [ریاضی]
	He has not enough experience for the position. U	برای اینکار تجربه کافی ندارد
	tuck position U	موفقیتجمعشده
	straight position U	فرم مستقیم
	position of the ligament U	طرزقراگیریرباط
	pike position U	وضعخمشدنبدنشکل7باپاها
	leg position U	مدلپا
	document-to-be-sent position U	موقعیتفرستادنمدارک
	arm position U	موقعیتبازو
	lotus position U	چمباتمه لوتوسی
	stag position U	وضع پاهای باز
	squatting position U	وضعیت چمباتمه در تیراندازی
	ready position U	حالت حاضر به تیر
	punch position U	محل منگنه
	punch position U	موضع منگنه
	prone position U	وضعیت درازکش
	print position U	موقعیت چاپ
	print position U	مکان چاپ
	primary position U	موضع ابتدایی
	primary position U	موضع اصلی
	predicament position U	بخطر افتادن
	post position U	محل اسب در شروع
	position warfare U	نبرد موضعی
	position warfare U	جنگ موضعی
	position response U	پاسخ مکانی
	position of attention U	حرکات و احترامات نظامی
	position light U	علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
	position indicator U	شاخص نماها
	position habit U	عادت مکانی
	ready position U	حاضربه تیراندازی
	position marker U	نشانگرموقعیت
	ready position U	وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
	sitting position U	وضعیت نشسته
	sign position U	موقعیت علامت
	sign position U	مکان علامت
	sign position U	موضوع علامت
	set position U	اماده در نقطه اغاز
	selection of position U	انتخاب موضع
	screen position U	مکان صفحه
	rigging position U	وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
	rest position U	وضعیت ساکن
	rest position U	موقعیت سکون
	rest position U	استراحتگاه
	response position U	مکان جواب
	repetition of position U	تکرار وضعیت
	reference position U	محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
	referee's position U	اعلام کشتی در خاک از سوی داور
	referee's position U	خاک شدن در کشتی
	reclining position U	حالت غنوده
	position finding U	موقعیت یابی
	axial position U	حالت محوری قرارگاه محوری
	central position U	وضعیت مرکزی
	critical position U	پوزیسیون حساس
	covered position U	محوطه تحت پوشش موضع مخفی
	break off position U	نقطه قطع درگیری