Perdic | The fox,being asked who his withness was ,said, my. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 28 (3 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	The fox,being asked who his withness was ,said, my. <proverb> U	به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	I asked for ...	من سفارش ... را دادم.
	asked <adj.> <past-p.> U	طلبیده شده
	asked <adj.> <past-p.> U	تقاضا شده
	asked <adj.> <past-p.> U	درخواست شده
	asked <adj.> <past-p.> U	مطالبه شده
	asked <adj.> <past-p.> U	خواسته شده
	asked <adj.> <past-p.> U	طلب شده
	asked U	پرسیدن
	asked U	خواستن
	asked U	جویا شدن
	asked U	خواهش کردن
	asked U	برای چیزی بی تاب شدن
	asked U	طلبیدن
	asked U	دعوت کردن
	He expressly asked for you to ... U	او صریحا از شما خواسته که ...
	i asked him to dinner U	او را به ناهار خواندم
	I asked for the child.	من یک برای بچه سفارش دادم.
	i asked him a question U	چیزی ازاو پرسیدم
	He asked permission to come in. U	اجازه خواست بیاید تو
	i asked him a question U	سئوالی از اوپرسیدم
	i asked him a question U	پرسشی از او کردم
	You asked for it. You had it coming. U	حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
	I asked for a small portion.	من یک پرس کوچک سفارش دادم.
	She asked me in (inside the house). U	تعارفم کرد بروم بو
	Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U	سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
	Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? U	میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
	She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U	او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy