Perdic | The contrary was proved. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 35 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	The contrary was proved. U	عکس موضوع ثابت شد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	proved U	اثبات کردن
	proved U	استدلال کردن به اثبات رسانیدن
	proved U	در امدن
	proved U	ثابت کردن
	it proved false U	دروغ درامد
	he proved to know the secret U	معلوم شد راز را میداند
	it proved false U	دروغ بود
	Unless the contray is proved . U	مگر اینکه خلافش ثابت شود
	proved by reasoning U	مستدل
	it remains to be proved U	هنوز ثابت نشده است
	it remains to be proved U	بایدثابت شود
	on the contrary U	برعکس
	to the contrary U	برعکس ان
	to the contrary U	برخلاف ان
	contrary to U	منافی
	contrary to U	مخالف
	contrary U	معکوس
	contrary to U	بر خلاف
	contrary U	مخالف
	contrary U	مقابل خلاف
	contrary U	مغایر
	Experience has shown (proved) that … U	تجربه نشان داده است که …
	proved or convinced by reasoning U	مستدل
	On the contrary , he is very honest. U	برعکس خیلی هم درستکار است
	contrary to the law U	مخالف قانون
	contrary to nature U	بطور معجزه
	contrary to nature U	بر خلاف طبیعت
	contrary to my expectation U	برخلاف انتظارمن
	condition contrary to the requirement U	contract of
	condition contrary to the requirement U	شرط خلاف مقتضای عقد
	condition contrary to the requirment U	شرط خلاف مقتضای عهد
	condition contrary to the requirment of U	شرط خلاف مقتضای عهد
	This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. U	این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
	This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] U	این بر خلاف قرارداد ما است.

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy