English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in store U موجود
store U حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store U سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
store U می باقی می ماند
store U سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
store U واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store U ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store U ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store U انبارکردن اندوخته
store U انباره کردن
in store U اماده
in store U اندوخته
store of value U منبع ارزش
d. store U مغازه بزرگ
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
store U دخیره کردن
store U ذخیره
store U ذخیره کردن
store U اندوختن انبار کردن
store U فروشگاه
store U مغازه دکان
store U موجودی
store U ذخیره اندوخته
store U مخزن
store U انبار
store U انباره
store U مغازه بزرگ
store U اندوختن
store U انبار ناو
store U دکان ذخیره
store U انبارکردن
main store U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
two level store U انباره دو سطحی
main store U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
store and forward U ذخیره و ارسال
store and forward U انبارش و ارسال
sand store U انبار ماسه
convenience store U خواربار فروشی کوچک
This way please. store across the street. U بفرمائید از این طرف
The store across the street. U فروشگاه آنطرف خیابان
set store on (by) <idiom> U خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
permanent store U انباره دائمی
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
capacitor store U انباره خازنی
bonded store U انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
bonded store U انبار گمرک
beam store U انبار پرتویی
store room U جای انبار کردن
store room U انبار
backing store U انباره پشتیبان
store-rooms U انبار خانگی
store-rooms U انبار
store room U انبار خانگی
store-room U انبار خانگی
store-room U جای انبار کردن
store-room U انبار
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
store-rooms U جای انبار کردن
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
local store U ذخیره محلی
department store U فروشگاه بزرگ
external store U انباره خارجی
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
control store U انباره کنترل
computer store U فروشگاه کامپیوتر
pushdown store U انباره پایین فشردنی
internal store U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
grocery store [American E] U بقالی
grocery store [American E] U خواربار فروشی
ten cent store U فروشگاه دارای کالاهای ارزان
to set no great store by U مهم ندانستن
to set no great store by U قیمتی ندانستن
voice store and forward U ذخیره و ارسال صدا
You name it , they have it in thes department store. U هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
to check out that new clothing store U نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
Plants store up the sun's energy. U گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com