English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standards U سنجه
standards U قسمت ساکن دستگاه
standards U نورم مقیاس
standards U یکسان معیار
standards U همگون یکنواخت یکجور
standards U معمولی
standards U طبیعی یا معمولی
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards U اولین مگا بایت حافظه در PC.
standards U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standards U متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards U همشکل
standards U همسان
standards U قانونی
standards U نشان پرچم
standards U متعارفی
standards U نمونه قبول شده معین
standards U مقرر قانونی
standards U قالب
standards U الگو
standards U استاندارد همگون
standards U معیار
standards U متعارف
standards U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards U متداول
standards U مرسوم
standards U عیار قانونی استاندارد مقرر
standards U نمونه قانونی
standards U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards U استانده
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards U کالای جانشین رزمی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U استاندارد
gold standards U سیستم پشتوانه طلا
gold standards U حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
standards enforcer U اجراکننده استانداردها
technical standards U معیارهای فنی استانداردهای فنی
by international standards U در معیارهای بین المللی
living standards U استانداردزندگی
standards of living U سطح زندگی
double standards U معیارهای متناقض
standards of living U معیار زندگی
standards of living U استاندارد زندگی
international standards organization U سازمان استانداردهای بین المللی
international standards organization U سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
international standards organization U طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
[as] compared to international standards U در معیارهای بین المللی
British Standards Institute U سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
american national standards institute U موسسه ملی استانداردهای امریکا
american national standards institute U سازمانی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری از قبیل استانداردهای شبکه و زبانهای سطح بالا را مشخص میکند
By international standards Germany maintains a leading role. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Participation rates are low compared to international standards. U میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards . U یک بام ودو هوانمی شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com