English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Short medium and long wave موج کوتاه ومتوسط و بلند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medium wave U موج متوسط
short wave U موج کوتاه
short-wave U موج کوتاه
long wave U موج بلند
short wave converter U تبدیل گر موج کوتاه
long wave range U حیطه موج بلند
long wave receiver U گیرنده موج بلند
long wave range U ناحیه موج بلند
long wave band U باند موج بلند
long wave transmitter U فرستنده موج بلند
the long and the short of it <idiom> نتیجه کلی
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
long and short stitch کوکه ای کوتاه بلند
long-and-short work [بنایی با استفاده از بلوک های افقی و عمودی بلند و کوتاه]
to make a long story short <idiom> خلاصه کردن قصه
to make a long story short <idiom> قصه را کوتاه کردن
Short – term ( long – term ) projects . U طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
medium U مقدار متوسط
medium U متوسط
medium U وسیله
medium U معدل
medium U واسطه دلال
medium U وسیله انجام کار
medium U رسانه
medium U متوسط معتدل
medium U وسط یا میانگین
medium U واسط
medium U میانجی واسطه
medium U واسطه
medium U محیط کشت
medium U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium U محیط
medium U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium U ملا "
medium U رسانهای که امکان ذخیره و نمایش داده میدهد مثل دیسک مغناطیسی یا VDU
medium U میانی
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium U مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
medium U حد وسط
medium U میانه
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. U طولش نده (زود باش )
transfer medium U رسانه انتقال
medium cloud U ابرهای متوسط
medium speed U بیت در ثانیه
medium-dry U شرابنهچندانشیرین RO
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
data medium U داده رسان
virgin medium U واسطه دست نخورده
virgin medium U رسانه بکر
end of medium U انتهای رسانه
dispersive medium U محیط پخش
data medium U رسانه داده ها
polarization of a medium U قطبش محیط
dispersion medium U محیط پاشندگی
medium voltage U ولتاژ متوسط
medium range U با شعاع عمل متوسط
medium pacer U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium of exchange U وسیله مبادله
medium of exchange U وسیله داد وستد
medium lampholder U سرپیچ معمولی
medium gravle U شن متوسط
medium range U وسیله یا جنگ افزار برد متوسط
medium frequency U فرکانس میانه
medium frequency U بسامد متوسط
medium scale U در مقیاس متوسط
medium term U میان مدت
medium artillery U توپخانه متوسط
medium curing U قیرهای محلول کندگیر
empty medium U رسانه تهی
medium steak U استیک متوسط سرخ یا پخته شده
medium scale U نقشه مقیاس متوسط
iron at medium setting U درجهمیانیدراتو
medium format SLR (6 x 6) U شکلمتوسطSLR
secondary storage medium U رسانه انباره ثانوی
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
medium scale integration U مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium scale integration U مدار مجتمع با دو قطعه
medium term forecast U پیش بینی میان مدت
medium carbon steel U فولادباکربن متوسط
a medium sized car U یک اتومبیل متوسط
medium scale intergration U مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium energy particle U ذره با انرژی متوسط
medium energy particle U ذره میان انرژی
medium pace bowler U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium term loan U وام میان مدت
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
track [on a sound recording medium] U تیتر آهنگ
medium range ballistic missile U موشک بالستیک میان برد
track [on a sound recording medium] U تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
medium tension distribution line U خطسیرپخشفشارمتوسط
tumble dry at medium to high temperature U بادرجهمتوسطبهبالاوخشکبهمبزنید
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] U یونیماک [حمل و نقل]
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
To wave at someone. U به کسی دست تکان دادن
wave off U به زمین ساییده شدن هواپیما
to wave away U باشاره دست بیرون کردن
wave U موج زدن
wave U خیزاب
new wave U نیوویو
wave off U فرود همراه با سایش
wave U هیجان
wave U موجی بودن موج زدن
wave U موج
wave U فر موی سر دست تکان دادن
wave U موج رادیویی
the wave U دریا
travelling wave U موج سیار
helicopter wave U گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
wave band U باند موج
helicopter wave U موج هلیکوپترها
hertzian wave U موج هرتسی
hertzian wave U امواج هرتز hertz
ultrashort wave U موج خیلی کوتاه
velocity of a wave U سرعت پخش موج
ground wave U موج زمینی
wave amplitude U دامنه موج
wave band U دسته امواج رادیو
gun wave U موج دهانه لوله توپ
gun wave U موج ضربت دهانه لوله
WAVE file U روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
harmonic wave U موج هارمونیک
harmonic wave U موج هماهنگ
full wave U تمام موج
electromagnetic wave U موج الکترومغناطیسی
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
damped wave U موج میرنده
cosine wave U موج کسینوسی
continuous wave U امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
continuous wave U موج پایدار
compression wave U موج فشاری
wave equation U معادله موج
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier wave U موج حامل
undamped wave U موج پایدار
burst wave U موج انفجار
burst wave U موج ترکش
wave celerity U سرعت موج
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
figer wave U فرانگشتی
wave bands U باندهای موج
wave drag U پسای موج
wave speed U سرعت موج
wave velocity U سرعت موج
electron wave U موج الکترونی
hertzian wave U موج رادیویی
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
electric wave U موج الکتریکی
diffracted wave U موج پراشیده
density wave U موج چگالی
de broglie wave U موج دوبروی
bow wave U موج سینه
shear wave U موج برشی
standing wave U موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
stationary wave U موج ایستاده
stationary wave U موج ساکن
radio wave U موج رادیویی
radio wave U امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
the wave heaves U خیزاب بلندمیشودومیافتد
light wave U موج نوری
progressive wave U موج پخش شونده
pressure wave U موج فشار
plane wave U موج مسطح
plane wave U موج صفحهای
standing wave U موج ساکن
standing wave U موج ایستاده
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
sawtooth wave U جریان دندان ارهای
sine wave U موج سینوسی
sinusoidal wave U موج سینوسی
sky wave U موج فضایی
sky wave U موج یونکرهای
sky wave U امواج اسمانی
square wave U موج چهار گوش
square wave U موج مربعی
square wave U موج مربع
square wave U باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
ionospheric wave U موج فضایی
ionospheric wave U موج یونکرهای
non sinusoidal wave U موج غیر سینوسی
sawtooth wave U موج دنده ارهای
infrasonic wave U موج مادون صوت
indirect wave U موج غیرمستقیم
transient wave U موج سیار
transient wave U امواج سیار
wander wave U موج سیار
wander wave U امواج سیار
transversal wave U موج عرضی
transverse wave U موج عرضی
impluse wave U موج ضربهای
hybrid wave U موج مرکب
muzzle wave U موج پرتاب گلوله
muzzle wave U موج ضربتی دهانه لوله توپ
interference wave U موج انترفرنس
interference wave U موج مزاحم
permanent wave U فرششماهه
to wave farewell U باجنباندن دست بدرودگفتن دست خداحافظی تکان دادن
wave train U قطار موج
longitudinal wave U موج طولی
mach wave U انتن سرعت سنج هواپیما
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com