English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She scrunched the handkerchief into a ball. U او [زن] دستمال جیب خود را به یک توپ مچاله کرد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
handkerchief U دستمال گردن
handkerchief U دستمال
scrunched U منقبض کردن
scrunched U بهم فشردن مچاله کردن
scrunched U صدای بهم خوردن چیزی
scrunched U درهم شکستن
pocket handkerchief U دستمال جیبی
to wave one's handkerchief U دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن
Take this handkerchief and wipe your eyes. U این دستمال را بگیر اشکهایت را پاک کن
The snow crunched [scrunched] underfoot. U برف زیر پاهایم [پاهایمان] خرد شد.
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
ball U گلوله
ball U کانون [کاموا]
to a. the ball U اماده انداختن
into a ball U نخ راگلوله کنید
to a. the ball U توپ رانشان دادن
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
to a. the ball U توشدن
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
on the ball <idiom> U باهوش
ball U گلوله توپ
ball U گوی
ball U توپ بازی مجلس رقص
ball U رقص
ball U ساچمه توپ
ball U گلوله کردن
ball U بال [رقص]
ball U مجلس رقص
ball U توپ
ball U گرهک
ball U توپ دور از دسترس توپزن
ball U ساچمه
ball U بیضه
ball U ایام خوش
ball U بقچه [کاموا ]
blue ball U توپآبی
ball game U مسابقه
bowling ball U توپبولینگ
ball game U گوبازی
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game U شرایط وضعیت
ball game U ورزش یا بازی با توپ
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
ball winder U نخپیچ
ball games U گوبازی
ball games U شرایط وضعیت
ball games U ورزش یا بازی با توپ
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball assembly U توپمجمع
ball of clay U توپبرایساختسفال
black ball U توپسیاه
ball peen U توپکنوکچکش
ball games U مسابقه
ball stand U محلتوقفتوپ
ball games U هماورد
wash ball U صابون دستشویی
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
snow ball U با گلوله برف زدن
snow ball U گلوله برف
small ball U پرتاب بی حالت
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball U بازی محافظه کارانه
shadow ball U تمرین گوی اندازی
running with the ball U با توپ دویدن
racket ball U گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
push ball U بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
punch ball U گلابی تمرین بوکس
square ball U پاس عرضی
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
volley ball U والیبال
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
track ball U گوی نشان
to play ball U توپ بازی کردن
to open the ball U پیش قدم شدن
to open the ball U اول رقصیدن
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to kick a ball U زدن
to kick a ball U توپی را
to kick a ball U توپ زدن
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
ball game U هماورد
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds. U توپ خارج [از زمین بازی] بود.
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
to stay on the ball <idiom> U تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to give the ball away U توپ را [از دست] دادن
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to pass the ball to somebody U توپ را به کسی پاس دادن
That's the way the ball bounces. <idiom> U موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball pens U روان نویس ها
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
tennis ball U توپتنیس
squash ball U توپاسکوآش
rugby ball U توپلاستیکی
red ball U توپقرمز
pink ball U توپصورتی
lead ball U کلاهکتوپی
ivory ball U توپعاجی
hockey ball U توپهاکی
green ball U توپسبز
cricket ball U توپبازیگریکت
cork ball U توپچوبپنبهای
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
ball pens U خودکار ها
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball <idiom> U
brown ball U توپقهوهای
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player U بازیگر با توپ
ball park U زمین بازیهای با توپ
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye U تخم چشم
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball mill U سنگ شکن گلولهای
ball joint U سیبک
ball joint U توپی اتصال
ball joint U توپی
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking U دفاع خوب
ball printer U چاپگر توپی
ball return U بازگشت گوی بولینگ
ball test U ازمون ساچمهای
drop ball U دراپ بال
dead ball U توپ خارج ازبازی
dead ball U توپ مرده
darning ball U زیر رفویی
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
corn ball U شیرینی چس فیل
canon ball U گلوله توپ
called ball U گوی تعیین شده از طرف بازیگر
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
belovedby ball U محبوب همه
basket ball U یکجورتوپ بازی
banana ball U برش بیش از حد گوی
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk U مدافع پرقدرت
ball flower U گل سینه
ball bearing U یاطاقان ساچمهای
ball bearing U کاسه ساچمه
ball bearing U بلبرینگ ساچمهای
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U بلبرینگ
masked ball U بال ماسکه
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با نقاب
cannon ball U پرش با بدن جمع
cannon ball U سرویس چکشی
cannon ball U گلوله توپ
crystal ball U گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
ball bearings U بلبرینگ
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings U بلبرینگ ساچمهای
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
ball control U تسلط به توپ
ball control U حفظ توپ
ball control U مهار توپ
ball carrier U بازیگری که با توپ میدود
ball boy U توپ جمع کن
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
ball ammunition U مهمات مانوری
ball ammunition U فشنگ مانوری
anchor ball U گوی لنگر
ball bearings U یاطاقان ساچمهای
ball bearings U کاسه ساچمه
crystal ball U انتن رادار
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
hand ball U توپ بازی با دست
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
live ball U توپ در جریان
live ball U توپ زنده
ground ball U توپ در جریان
ground ball U توپ زنده
game ball U توپ بازی
fuzz ball U سماروغ
fuzz ball U چتر مار
fuzz ball U گوشت زیادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com