Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
Other Matches
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .
U
به ما خیلی خوش گذشت
lovely
U
دوست داشتنی
lovely
U
دلپذیر
lovely
U
دلفریب
What a lovely tall figure she has .
U
چه قد وبا لای قشنگه دارد
nice looking
U
قشنگ
We all think he is very nice.
U
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
nice
U
نازنین
nice looking
U
خوش نظر
nice
U
دلپسند
She looks nice.
U
او
[زن]
خوشگل است.
nice
U
خوب
nice
U
دلپذیر مطلوب
nice
U
مودب
nice looking
U
دلکش
nice
U
نجیب
She looks nice.
U
او
[زن]
زیبا است.
Nice and smooth.
U
صاف وصوف
you are a nice person
U
عجب ادمی هستید
what a nice man he is!
U
چه ادم خوبی است !
a nice guy
U
آدم خوبی
No more Mr. Nice Guy!
<idiom>
U
دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم!
[اصطلاح روزمره]
a nice guy
U
مرد خوبی
How wonderful(nice,beautiful).
U
چه خوب ( چه عالی )
the car goes nice and fast
U
اتوموبیل بد نمیرود
the room is nice and warm
U
اطاق خوب گرم است
to be in a nice
[pretty]
pickle
<idiom>
U
بدجور در وضعیت دشواری بودن
[اصطلاح روزمره]
It doesnt look nice . It is useemly.
U
صورت خوشی ندارد
He is a priceless nice fellow .
U
آدم نازنین و قیمتی یی است
A nice cosy place .
U
جای گرم ونرم
He is a good ( nice ) fellow(guy)
U
اوآدم خوبی است
We had a nice long walk today.
U
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
To have a nice chit - chat. To exchange banters and repartees.
U
گل گفتن وگه شنیدن
voice-over
U
صدای خارج از تصویر
voice
U
ادا کردن
voice-over
U
سخنان افزوده
with one voice
U
بایک زبان متفقا
voice
U
بیان کردن
voice
U
صدای انسان
A voice came from beyond .
U
صدائی از غیب آمد
voice
U
اواز
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
خروجی صوت
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
U
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice
U
سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice
U
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice
U
صدای سخنرانی انسان
voice
U
رای
voice
U
گفتاری
voice
U
شفاهی صوتی
voice
U
واک
voice
U
صدا
voice
U
صوت
voice
U
اوا
voice
U
باصدابیان کردن
voice
U
ادا کردن
negative voice
U
رد
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
voice selector
U
انتخابگرصدا
voice-overs
U
سخنان افزوده
voice-overs
U
صدای خارج از تصویر
negative voice
U
حق رد
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
he started at my voice
U
از صدای من از جا پرید
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
give voice to
<idiom>
U
احساس ونظرت رابیان کن
A firm voice .
U
صدای محکم
voice key
U
کلید صدایی
At the top of ones voice .
U
با صدای هرچه بلند تر
negative voice
U
رای مخالف رد کردن
the passive voice
U
فعل مجهول
voice recognition
U
بازشناسی صدا
voice output
U
خروجی به صورت صدا
voice output
U
خروجی صوتی
voice operated
U
با کار افت صدایی
voice mail
U
پست اوایی پست صوتی
voice mail
U
پست صوتی
the active voice
U
فعل معلوم
voice input
U
ورودی صوتی
voice frequency
U
بسامد صدایی
voice communications
U
ارتباطات صوتی
voice coil
U
پیچک صدا
to a ones voice to music
U
صدای خودراباسازجفت کرد
the passive voice
U
بنای مجهول
the range of voice
U
دانگ صدا
the public voice
U
عمومی
the public voice
U
ارا
voice recognition
U
تشخیص صوتی
voice recognition
U
تشخیص صدا
negative voice
U
رای مخالف دادن
no one raised his voice
U
صدای هیچکس درنیامد
the active voice
U
معلوم
voice tube
U
لولههای صدارسان
voice synthesizer
U
ترکیب کننده صدا
negative voice
U
قدغن کردن
voice synthesis
U
ترکیب صدا
voice synthesis
U
ترکیب صوتی
voice response
U
جواب صوتی
voice grade channel
U
کانال ارسال گفتار
She has a delightfully mellow voice .
U
صدای گرمی دارد
voice edit buttons
U
دکمههایتصیحصدا
automatic voice network
U
شبکه صوتی خودکار
voice answer back
U
پاسخ سمعی
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
To speak in a low voice.
U
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
He has a rich mellow voice.
U
صدایش گرم وپخته است
voice operated device
U
دستگاه با کار افت صدایی
voice grade channel
U
مجرای از درجه صدایی
voice store and forward
U
ذخیره و ارسال صدا
voice grade channel
U
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
My voice is not clear today.
U
صدایم امروز صاف نیست
sweet words (voice,sleep
U
کلمات ( صدا خواب )شیرین
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
U
صدای غریبی به گوشم می رسد
Speak in a low voice . Spead slowly .
U
یواش حرف زدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com