Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
request to send
U
تقاضای ارسال
to g. any one's request
U
درخواست کسیراپذیرفتن
on request of which
[at his request]
U
به درخواست او
by request
U
بنا بر خواسته
[میل]
on request
U
وقتی که درخواست بشود
at the request of
U
به خواهش
[به درخواست]
at the request of
U
بخواهش
at the request of
U
برحسب
at the request of
U
تقاضای
at my request
U
مطابق با تقاضای من
d. of a request
U
در درخواست
d. of a request
U
عدم قبول خواهش
request
U
درخواست می کنم
request
U
تقاضا برای چیزی
request
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
U
تقاضا
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
request
U
تمناکردن
request
U
خواستار شدن
request
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request
U
تقاضا خواسته
request
U
درخواست
request
U
خواهش
to be in great request
U
مورد احتیاج زیاد بودن
to be in great request
U
زیادمورد احتیاج بودن
request stop
U
ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
supervisor request
U
درخواست نافر
to request issuance
U
تقاضای صدور کردن
i humbly request that
U
خواهش عاجزانه دارم که ...
work request
U
برگ درخواست انجام کار برگ کار
letters of request
U
rogatory
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
request mast
U
از طریق سلسله مراتب
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
request signal
U
علامت درخواست
request substitution
U
تقاضای تعویض
request time out
U
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
request for quotation
U
تقاضا برای اعلام قیمت
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
request for quotation
U
استعلام بها
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
My money request to him
U
طلب من از او
[مرد]
to grant a request
U
درخواستی را اعطا کردن
REQUEST STOP
U
ایستگاه درخواستی
Thank you for the confirmation of your request!
U
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
I
[O]
request
[IORQ]
U
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input
[output]
request
U
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
by popular
[demand]
request
U
درخواست توده پسند
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
request for price quotation
U
درخواست مظنه قیمت
To swallow ones pride and request someone (to do something).
U
نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
initial fire request
U
درخواست ابتدایی اتش
divorce granted at the a woman's request
U
طلاق خلع
send out
U
صادر کردن
send out
U
فرستادن
send out
U
اعزام کردن
send out
U
اعزام
send out
U
دادن
to send away
U
روانه کردن
to send away
U
اعزام داشتن
to send down
U
بیرون کردن
send up
<idiom>
U
حکم به زندان انداختن کسی
to send upon an e
U
مامور سفارت کردن
to send out
U
برگ کردن
to send off
U
فرستادن
to send upon an e
U
به سفارت اعزام کردن
to send out
U
برگ دادن
to send one to the right about
عذر کسی را خواستن
to send one to the right about
کسی را روانه کردن
to send off
U
مشایعت کردن
to send off
U
فرستادن
send away for something
<idiom>
U
تقاضا نامه نوشتن
send
U
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send-off
U
همراهی
send-up
U
بزندان فرستادن
send-off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off
U
اخراج بازیگر
send up
U
زندانی کردن
send up
U
بزندان فرستادن
send
U
فرستادن
send
U
روانه کردن
send away
U
جواب دادن
send away
U
روانه کردن
send
U
گسیل داشتن
send
U
اعزام داشتن
send
U
ارسال داشتن
send
U
مرخص کردن
send
U
ارسال نمودن
send down
U
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send down
U
اخراج کردن
send-off
U
مشایعت کردن
send off
U
ایین بدرود ودعای خیر
send off
U
همراهی
send off
U
مشایعت کردن
send away for
U
سفارش دادن
send off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send on
U
جداگانه فرستادن
send only
U
فقط فرستادنی
send off
U
اخراج بازیگر
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
send-up
U
زندانی کردن
send-off
U
ایین بدرود ودعای خیر
send down
U
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send in
U
فرستادن
send in
U
رهسپار کردن
send-ups
U
زندانی کردن
send-ups
U
بزندان فرستادن
to send something to my friend
U
چیزی را به دوستم فرستادن
Can you send a mechanic, please?
U
آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
send someone packing
<idiom>
U
گفتن ترک کسی
to send a message to somebody
U
پیامی به کسی فرستادن
[سیاسی یا اجتماعی]
to send home
U
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
send yaghting
U
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
send-offs
U
مشایعت کردن
send-offs
U
همراهی
send-offs
U
ایین بدرود ودعای خیر
send-offs
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs
U
اخراج بازیگر
clear to send
U
ترخیص به ارسال
send only device
U
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
to send back
U
برگرداندن
to send back
U
پس فرستادن
send back
U
برگرداندن
to send for a person
U
بی کسی فرستادن
to send for a person
U
عقب کسی فرستادن
to send for a person
U
پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send in one's papers
U
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
send back
U
پس فرستادن
to send down rain
U
باران فرستادن
to send a message
U
پیام فرستادن
to send a message
U
پیغام د ادن
send word for him
U
پیغام برای او بفرستید
send on duty
U
مامور کردن
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
send in one's paper
U
استعفای خود را دادن
send round
U
دور زدن
send round
U
فرستادن
send sailing
U
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
Send To command
U
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
send word
U
پیغام دادن
send word
U
خبر دادن
send a letter
U
کاغذ بدهید
send a letter
U
نامهای بفرستید
please send me the p papers
U
خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
to send to grass
U
زمین زدن
to send to the press
U
برای چاپ فرستادن
to send to glory
U
کشتن
to send someone packing
U
عذر کسیراخواستن
to send word
U
پیغام دادن
to send word
U
خبردادن
i will send him my book
U
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
to send mad
U
دیوانه کردن
Send them in two at a time .
U
آنها رادو تا دوتابفرست تو
to send someone packing
U
کسیرا روانه کردن
to send to glory
U
راحت کردن
to send out an odour
U
بو دادن
to send to grass
U
بچرافرستادن
Can you send a breakdown lorry, please?
U
آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
keyboard send receive
U
صفحه کلید ارسال- پذیرش
automatic send/reciever
U
ارسال و دریافت خودکار
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to send on fools errand
U
پی نخودسیاه فرستادن
to send things flying
U
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
to send soldiers into the streets
U
سربازان را به خیابانها فرستادن
To drive (send) somebody mad.
U
کسی را دیوانه کردن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
U
کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com