English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
front end processor U پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
Other Matches
processor U کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
processor U پردازنده جانبی مخصوص
processor U پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
i/o processor U پردازنده ورودی و خروجی
processor U پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
processor U پردازنده
processor U برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
processor U پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
processor U پردازشگر
processor U تمام کننده
processor U تکمیل کننده
processor U عمل کننده
processor U استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
processor U کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
processor U ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
processor U عمل اورنده
processor U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
processor U سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
processor U پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
processor U ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
processor U که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است
processor U سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
processor U تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
central processor U پردازشگر مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
centarl processor U unit processing central
attached processor U پردازنده الصاقی
attached processor U ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
command processor U سیستم عامل فرمانی
communications processor U پردازنده مخابراتی
communications processor U پردازشگرارتباطات
continuous processor U دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
data processor U داده پرداز
food processor U اجزایمخلوطکن
data processor U پردازنده داده ها
down line processor U پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
associative processor U پردازنده انجمنی
array processor U پردازشگر ارایه
language processor U زبان پرداز
parallel processor U پردازنده موازی
peripheral processor U پردازشگر جنبی
post processor U پس پرداز
post processor U پس پردارنده
word processor U کلمه پرداز
satellite processor U پردازشگر پیرو
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
parallel processor U موازی پرداز
macro processor U پردازشگرماکرو
macro processor U درشت پردازشگر
vector processor U پردازنده برداری
language processor U پردازشگر زبان
processor dtate word U کمله وضعیت پردازشگر
sound digitizing processor U گزارهصدایکامپیوتری
raster image processor U پردازشگر تصویر شبکهای
dedicated word processor U کلمه پرداز اختصاصی
back end processor U پردازنده کمکی تک منظوره
input output processor U پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
bit slice processor U پردازشگر قطعه بیتی
data communications processor U پردازنده ارتباطات داده ها
bit slice processor U روش معماری ریزپردازنده ها
communicating word processor U پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
stand alone word processor U کلمه پرداز خودکفا
up front U پیشاپیش
up front U بیعانه
up front U پیش -
up front U از پیش
up front U جلو چشم مردم
up front U در انظار
up front U بیپرده پوشی
up front U رک و راست
up front U رک
to go to the front U داخل جنگ شدن
in front of U در قبال
up front U با صراحت و صداقت
at the front <adv.> U در جلو
at front <adv.> U جلو
up front U چشمگیر
in front <adv.> U در مقابل
at the front <adv.> U در مقابل
in the front <adv.> U در جلو
in the front <adv.> U در مقابل
front U نمای ساختمان
in front <adv.> U جلو
at front <adv.> U در پیش
in front <adv.> U در پیش
in front <adv.> U در جلو
at front <adv.> U در جلو
to go to the front U بجبهه رفتن
at the front <adv.> U در پیش
in the front <adv.> U در پیش
in the front <adv.> U جلو
at front <adv.> U در مقابل
at the front <adv.> U جلو
front U بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
at the front U در جلو
front U فرمان سر روبرو جلو
front U صف پیش
front U جبهه هوا
front U خط اول میدان رزم پیشانی
front U سمت دشمن
front U جبهه
front U درصف جلوقرارگرفتن
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front U بطرف جلو روکردن به
front U نما طرز برخورد
front U منادی جبهه جنگ
front U به جلو
up front <idiom> U روراست ،صحیح
front U یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front U جلو
front U نمای ساختمان
front U نمای جلو
front U پیش
front U در قبال
front U بازی در سانتر
front U جلودار
shirt front U پیش سینه
front flap U زبانهجلویی
shirt front U پیش سینه اهاری
front leg U پایهجلو
wave front U جبهه امواج رادیویی
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
sight front U دید جلو در نقشه برداری
front binding U روپوشجلویی
front board U مقوایجلویی
front brake U ترمزجلو
front crossbar U مانعپیشین
front derailleur U درایلرجلویی
front foil U فلزورقهایجلویی
front footrest U پدالجلویی
front indicator U فشارسنج
front indicator U جلو
front knob U دستگیریجلویی
front lamp لامپ جلو
front tip U آبپاشنوکاتو
front lights U چراغهایجلو
front mudguard U گلگیرجلو
front pipe U لولهجلو
front pocket U جیبجلو
front beam U شاغولجلویی
front apron U جلویکروات
front wheel U چرخجلو
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
the front door U درجلو
the front door U درورد
type front U نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front U ماشین تایپ به جلو
water front U جبهه رطوبتی
wave front U جبهه موج
In the front rank. U درصف جلو
front door U دراصلیساختمان
front crawl U شنایکرال
front bench U اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
fall front U پیشآمدگیجلویدکور
front point U میخجلویکفش
sea front U نمای دریایی شهر
shop front U ازاره نمای بنا
front face U سطح برجسته
front end U نرم افزار نهایی
front end U سر جلویی
front drop U پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front court U محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court U نیمهای که به ان حمله میشود
front bearing U یاطاقان جلو
front axle U اکسل جلو
front face U پیشانی
front grip U گرفتن میله دست مهتابی
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
front matter U پیش گفتار
front matter U مقدمه
front lines U خطوط جلو جبهه
front lines U خطوط مقدم
front lines U خط مقدم جبهه
front liner U سانتر فوروارد
front lighting U روشنایی جلو ساختمان
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
fore front U نمای اصلی
front man U جلودار
warm front U جبهه هوای گرم
front line U 9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front-runners U دونده پیشتاز
front-runner U دونده پیشتاز
front runner U دونده پیشتاز
cold front U پیشان هوای سرد
cold front U جبهه هوای سرد
front man U منادی
front man U پیشرو
front rake U زاویه شیب
action front U حاضر به تیر
front-page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page U سرصفحه
front page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page U سرصفحه
front men U پیشرو
front men U منادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com