English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest. U اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
stir up a hornet's nest <idiom> U باعث عصبانیت مردم شدن
hornet U زنبور سرخ
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
he wants stirring up U برای بلندکردن بایدسیخش زد
stirring U پر تحرک
stirring U بهم زننده هیجان اور
stirring U تکان دهنده
stirring rod U میله همزن
stirring blade U تیغه همزن
stirring blade U پره همزن
nest U تعداد توابع در یک تابع
nest U لانه
nest U اسایشگاه پاتوق
own nest U بد گویی از خانه خود زشت است
nest U لانه ساختن
nest U اشیان کردن
nest U اشیان گرفتن
nest U درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
nest U اشیانه
nest U اشیانهای کردن
nest U ماکرو فراخوانی شده از ماکرو دیگر
nest U اشیانه تیربار
nest U سنگربتونی
nest U پشته سخت افزار
nest U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest U بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
to feather ones nest U بارخودرابستن
to feather ones nest U تامین اتیه کردن
nest of tables U جایگاهمیزها
feather one's nest <idiom> U به علائق خود توجه کردن
nest egg <idiom> U پول پس انداز شده
rat's nest U یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
nest egg U تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
nest egg U مایه اندوخته
nest eggs U تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
nest eggs U مایه اندوخته
bird's nest U قسمت عقبی قرقره ماهیگیری
bird's nest U حرکت اشیانه پرنده روی دارحلقه
crow's nest U سنگر
crow's nest U قلعه
crow's nest U بالای بلندی
mare's nest U چیز خوش فاهر وبد باطن چیز قلابی
nest building U لانه سازی
He has feathered his nest. He has lined his pocket. U اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com