English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 19 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concentrate U ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
concentrate U غنی کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U تمرکز دادن
concentrate U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate U تمرکز کردن
concentrate U تمرکز دادن تغلیظ
concentrate U متمرکز کردن
simply <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
simply U بسادگی
simply U واقعا
simply U حقیقتا
simply stated U به بیان کوتاه
She kept on and on . She simply wouldnt let go . U مگرول کن معامله بود !
simply supported deep beam U تیره تیغه روی دو تکیه گاه ساده
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com