English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He was arrested in the very act . U حین عمل ( ارتکاب جرم ) دستگیر شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arrested U توقیف
arrested U توقیف کردن بازداشتن
arrested U جلوگیری کردن
arrested U بازداشت
arrested U وقفه
arrested U دستگیرکردن
arrested U حکم توقیف
arrested U حکم ضبط توقیف کردن
arrested U ضبط کردن
arrested U جلوگیری از سقوط
arrested U دستگیر کردن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U سد کردن
arrested U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested U سد جلوگیری
arrested U توقیف شخص
arrested U دستگیری
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com