Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Fortune Knocks at least once at everymans gate.
<proverb>
U
خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knocks
U
بهم خوردن
knocks
U
زدن
knocks
U
درزدن
knocks
U
بد گویی کردن از
knocks
U
مشت ضربت
knocks
U
صدای تغ تغ
knocks
U
عیبجویی
knocks
U
ضربه زدن
knocks
U
کوبیدن
go to the school of hard knocks
<idiom>
U
نخوانده ملا شدن
go to the school of hard knocks
<idiom>
U
در کوچه و بازار یاد گرفتن
school of hard knocks
<idiom>
U
تجربه عادی از زندگی
to come upon a fortune
U
ارث زیادبردن
to come upon a fortune
U
بدارایی یاثروت رسیدن
to try ones fortune
U
بخت ازمایی کردن
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
fortune
U
طالع
fortune
U
خوش بختی
fortune
U
شانس
fortune
U
مال
fortune
U
دارایی
fortune
U
دارائی
fortune
U
ثروت
fortune
U
اتفاق افتادن مقدرکردن
fortune
U
بحث واقبال
fortune
U
دارایی ثروت
soldier of fortune
U
سرباز جویای نام وثروت
reverses of fortune
U
ادبار
reverses of fortune
U
برگشت روزگار
fortune smiled on him
U
اقبال ویرا یاری کرد
fortune telling
U
طالع بینی
fortune hunter
U
درطلب زن ثروتمند
to have ones fortune told
U
فال گرفتن
Do you want to have your fortune told?
U
می خواهی برایت فال بگیرم ؟
fortune smiled on him
U
بخت برویش لبخند زد
dame fortune
U
مادر روزگار
fortune telling
U
فالگیری
good fortune
U
خوشبختی
good fortune
U
بخت خوب
bad fortune
U
بدبختی
fortune-tellers
U
طالع بین
fortune-tellers
U
فالگیر
gentleman of fortune
U
نجیب زاده حادثه جو
fortune-teller
U
طالع بین
fortune-teller
U
فالگیر
fortune teller
U
طالع بین
fortune teller
U
فالگیر
good fortune
U
بخت مساعد
bad fortune
U
بخت بد
One gets amusement and has his fortune told as well.
<proverb>
U
هم فال هم تماشا.
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
The fortune teller tells fortunes .
U
فالگیر فال می گیرد
I am sick and tired of hearing about your wealth ( fortune ) .
U
تو هم که با این ثروتت ما را کشتی
Gate
U
ورودی به باند
nor gate
U
دریچه نقیض یا
not gate
U
دریچه نقیض
saw gate
U
چارچوب اره
or gate
U
دریچه OR
take out gate
U
دریچه ابگیر ابیاری
or gate
U
دریچه یا
not or gate
U
دریچه نا- یا
not gate
U
دریچه نا
not and gate
U
دریچه نا- و
nor gate
U
دریچه نایا
down gate
U
راهگاه پایین دست
gate
U
قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate
U
زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate
U
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate
U
مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate
U
مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate
U
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate
U
فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gate
U
قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
gate
U
راه تغذیه لشعلث
gate
U
دروازه شروع اسکی
gate
U
محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate
U
دریچه
gate
U
گیت
gate
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
and gate
U
دریچه و دریچه ضرب منطقی
and gate
U
مدار AND
and gate
U
دریچه و
gate
U
مدخل
gate
U
سوزن اتصال به یک FET
gate
U
یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
gate
U
دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate
U
دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
gate
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate
U
دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gate
U
وسایل ورود ورودیه
gate
U
مدخل دریجه سد
gate
U
در بزرگ
gate
U
دروازه
gate
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
nand gate
U
دریچه نقیض و
nand gate
U
دریچه ناو
railroad gate
U
درب ورودی راه اهن
proselte of the gate
U
کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
pouring gate
U
دریچه ریزش
nonequality gate
U
دریچه نابرابری
pouring gate
U
تغذیه قالب
roller gate
U
دریچه غلطان
lower gate
U
دروازهپائینی
ring gate
U
دهانهحلقوی
spillway gate
U
درخروجآبسطحسد
upper gate
U
دروازهبالایی
wicket gate
U
دهانهدریچه
gate money
U
پولبلیطورودیه
crash the gate
<idiom>
U
بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
He was approaching the gate.
U
او
[مرد]
به دروازه نزدیک شد.
lich-gate
U
راهرو سرپوشیده
gate-leg
U
پایهدروازهایشکل
xor gate
U
دریچه یای ضمنی
sluice gate
U
ابگیره
sluice gate
U
اب بند
sluice gate
U
دریچه
starting gate
U
دروازه شروع
tainter gate
U
دریچه قطائی
tainter gate
U
دریچه لولادار
threshold gate
U
دریچه استانهای
waste gate
U
مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
gate keeper
U
دروازه بان
exclusive nor gate
U
دریچه نقیض یای انحصاری
exjunction gate
U
دریچه یای انحصاری
exclusive or gate
U
دریچه یای انحصاری
flap gate
U
دریچه یک طرفه
flood gate
U
ابگیره
flood gate
U
بندسیلگیر
flood gate
U
سد دریچهای
complement gate
U
دریچه متمم ساز
gate crasher
U
میهمان ناخوانده
gate electrode
U
الکترود دریچهای
equivalence gate
U
دریچه معادل
equivalence gate
U
دریچه هم ارزی
bifurcation gate
U
دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
blind gate
U
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
burst gate
U
لامپ پیام گذار
caterpillar gate
U
دریچه چرخ زنجیری
color gate
U
دریچه پیام رنگی
cow gate
U
چراگاه گاو
discharge gate
U
دریچه تخلیه
elementary gate
U
دریچه مقدماتی
elementary gate
U
دریچه ابتدایی
equal gate
U
دریچه برابری
equality gate
U
برابر سازی
gate hanger
U
التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
gate leaf
U
بدنه دریچه سد
gate vessel
U
شناور درب حوض تعمیرات ناو
head gate
U
دریچه فوقانی کانال
head gate
U
دریچه بالادست سد
inclusive or gate
U
دریچه یای شامل
indicator gate
U
دریچه شاخص
check gate
U
دریچه تنظیم
lich gate
U
راهرو
lich gate
U
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
logic gate
U
دروازه منطقی
majority gate
U
دریجه اکثریت
golden gate
U
پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
gate valve
U
شیر کشویی
gate tube
U
لامپ دریچهای
gate valve
U
شیر قطع جریان
gate post
U
تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
gate transition
U
شیر فلکه تبدیل
gate meeting
U
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
jet flow gate
U
فشاراین دریچه زیاداست
gate chamber wall
U
جایگاه حرکت دریچه
gate operating deck
U
سکوی مانور دریچه ها
The crowd was pressing against the gate .
U
جمعیت به درورودی فشار می دادند
gate operating platform
U
سکوی مانور دریچه ها
jet flow gate
U
دریچه با سرلوله
master gate valve
U
مدخلدریچهاصلی
mitre gate recess
U
دریچهتنفسشمار
fixed roller gate
U
دریچه چرخ قرقرهای ثابت
gate operating ring
U
حلقهورودیعملکننده
fixed wheel gate
U
دریچه قرقرهای با محورثابت
gate-leg table
U
میزپایهدروازهای
A creaking gate hang long.
<proverb>
U
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
memory controller gate array
U
ارایه درگاه کنترل حافظه
bear tape shutter gate
U
دریچه شیروانی شکل
insulated gate field effect transistor
U
ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com