Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electronics
U
دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
electronics
U
استانداردی که سیگنالهای واسط رامعرفی میکند. نرخ ارسال و نیرو برای اتصال ترمینال ها به مودم ها
electronics
U
علم الکترونیک الکترونشناسی
electronics
U
شاخهای از علم فیزیک که درباره صدوروحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاوهمچنین استفاده ازدستگاههای الکترونی بحث میکند
electronics
U
الکترونیک
integrate electronics
U
الکترونیک مجتمع
communication and electronics
U
رسته مخابرات و الکترونیک
gaseous electronics
U
الکترونیک گازی
opto electronics
U
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
extended
U
code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
extended
U
مبسوط
extended
U
تمدید یافته
to be ones extended
U
خودرازیادخسته کردن زیادخسته شدن
extended
U
تمدید شده
extended
U
مطول
its was extended
U
مدت اعتبارانرا دراز کردند
extended memory
U
حافظه تمدیدی
extended family
U
خانواده گسترده
extended addressing
U
ادرس دهی گسترده
extended defense
U
دفاع گسترده
extended memory
U
حافظه توسعه یافته
extended defense
U
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
extended claw
U
پنجهبازشو
extended character
U
دکمهبازکنندهصفحه
extended precision
U
دقت توسعه یافته
extended family system
U
نظام فامیلی گسترده
extended character set
U
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
extended pole piece
U
قطبک دراز شده
CD ROM Extended Architecture
U
فرمت ROM-CD پیشرفته که نحوه ذخیره سازی صورت و تصویر داده را روی دیسک ROM-CD مشخص میکند
extended industry standard architecture
U
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
integrated
U
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
integrated
U
جامع
integrated
U
محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
integrated
U
NDSI
integrated
U
مودمی که بخش درونی سیستم باشد
integrated
U
نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
integrated
U
یکپارچه
integrated
U
برنامه مقلد که با سیستم عامل چند رسانهای کار میکند
integrated
U
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
integrated
U
پایگاه داده که قادر به تامین اطلاعات برای نیازهای مختلف بدون داده افزودنه است
integrated
U
نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
integrated software
U
نرم افزار مجتمع
integrated defense
U
پدافند ازمناطق توام دفاعی
integrated training
U
اموزش توام
integrated staff
U
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
integrated staff
U
ستاد توام
integrated program
U
برنامه مرتبط
integrated program
U
برنامه مجتمع
integrated circuit
U
مدار مجتمع IC
integrated intensity
U
شدت کل
integrated defense
U
پدافند هوایی توام
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
integrated revision
U
بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
integrated circuit
U
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
integrated circuit
U
مدار مجتمع
integrated circuit
U
ای سی
integrated aircraft
U
هواپیمای یک پارچه
integrated injection logic
U
IIL
integrated accounting package
U
بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
integrated reservoir operation
U
بهره برداری توام از چندمخزن
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
monolithic integrated circuit
U
مدار مجتمع یکپارچه
integrated data processing
U
پردازش داده مجتمع
integrated computer package
U
software integrated
drive way
U
جاده خیابان
to drive away
U
دفع کردن
d.c. drive
U
محرکه جریان دائم
d.c. drive
U
ماشین جریان دائم
off drive
U
ضربه به سمت راست
on drive
U
ضربه بسمت توپزن
to drive at
U
قصد داشتن از
to drive at
U
توجه داشتن به
to drive away
U
دورکردن
to drive out
U
بیرون کردن
to take a drive
U
سواری کردن
drive-in
U
درایواین
self-drive
U
اتومبیلیبارانندهخودکار
drive at
<idiom>
U
سعی درگفتن چیزی
drive!
U
برون!
[با ماشین]
drive
U
فرار گل زن
drive way
U
مسیر اتومبیل رانی
drive
U
عقب نشاندن بیرون کردن
drive
U
گرداننده
drive
U
سوارشدن و کنترل اتومبیل
drive
U
ضربه درایو
drive
U
ضربه از پایین
drive
U
گریز پا به توپ
drive
U
دنده
drive
U
شفت
drive
U
رانندگی کردن
drive
U
سائق
drive
U
ولت محرک
drive
U
تحریک کردن
drive
U
راندن
drive
U
سواری کردن کوبیدن
drive
U
بردن
drive
U
رانندگی ارابه مسابقهای
drive
U
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
U
وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drive
U
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drive
U
راندن گرداندن گرداننده
drive
U
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drive
U
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
U
جلو بردن
drive
U
رانش سواری دوندگی
drive
U
فرمان
drive
U
محرکه گیربکس
drive
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
maternal drive
U
سائق مادری
physical drive
U
دیسک گردان فیزیکی
primary drive
U
سائق نخستین
drive channelling
U
راه گزینی سائق
motor drive
U
محرکه موتوری
to drive into a corner
U
درتنگنا انداختن
loop drive
U
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
lineshaft drive
U
محرکه انتقال
group drive
U
محرکه گروهی
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
rim drive
U
لبه گردانی
roller drive
U
مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
secondary drive
U
سائق ثانوی
chain drive
U
زنجیرهکششی
disc drive
U
درایودیسک
drive chain
U
زنجیرهراندن
drive wheel
U
چرخدنده
drive shaft
U
میله محرک محور محرک
drive shaft
U
میل لنگ
right-hand drive
U
اتومبیلهاییکهفرمانآنهادرسمتراستاست
To drive someone up the wall.
U
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
drive someone up a wall
<idiom>
U
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
To drive all with the same stick .
<proverb>
U
همه را با یک چوب راندن .
Could you drive more slowly, please?
U
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
to drive a car
U
رانندگی کردن خودرویی
hard drive
U
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
cassette drive
U
درایوکاست
cartridge drive
U
درایوفشنگی
social drive
U
سائق اجتماعی
st0 drive
U
گرداننده 605ST
tandem drive
U
حرکت قطاری
to drive a wedding into
U
شکافتن
to drive a wedding into
U
رخنه کردن در
drive shafts
U
محور رانش
drive shafts
U
محور محرکه
drive shafts
U
میله محرک محور محرک
to drive mad
U
دیوانه کردن
to drive mad
U
بدیوانگی انداختن
drive shafts
U
میل لنگ
drive shaft
U
محور رانش
visceral drive
U
سائق احشایی
winchester drive
U
دیسک گردان وینچستر
drive shaft
U
محور محرکه
drive-ins
U
درایواین
belt drive
U
بدنهعقب
to drive a bus
U
اتوبوسی را راندن
electric drive
U
محرکه الکتریکی
drive fit
U
محل رانش
drive mad
U
دیوانه کردن
drive mechanism
U
جعبه دنده
drive mechanism
U
مکانیزم رانش
drive motor
U
موتور محرک
drive number
U
شماره گرداننده
drive pulse
U
تپش تحریک
drive reduction
U
کاهش سائق
drive screw
U
پیچ خودرو
drive screw
U
ژیگلور
drive screw
U
پیچ سوزنی
drive state
U
حالت سائقی
drive stimulus
U
محرک سائق
drive the green
U
با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
drive to maturity
U
حرکت بسوی بلوغ
drive to maturity
U
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
drive volley
U
ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
drive displacement
U
جابه جایی سائق
drive designator
U
پارامتر دیسک گردان
drive current
U
جریان تحریک
carriage drive
U
خیابان پارک
cover drive
U
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
crank drive
U
محرک میل لنگ
crank drive
U
گرداننده میل لنگ
crawl drive
U
محرک وسیله نقلیه خزنده
current drive
U
گرداننده کنونی
Bernoulli drive
U
سیستم بافرفیت ذخیره سازی بالا که ازکارتریج قابل تعویض MBاستفاده میکند
area drive
U
شکار دواندن
default drive
U
گرداننده پیش فرض
to drive wild
U
دیوانه کردن
differential drive
U
دیفرانسیل
drive a benefit
U
سود بردن
drive arousal
U
برانگیختگی سائق
drive bay
U
فضایی درون پوشش کامپیوتر که درایو دیسک نصب شده است
drive belt
U
تسمه محرک
drive capstan
U
چرخ تسمه محرک
all wheel drive
U
محرک تمام چرخها
publicity drive
U
فعالیت تبلیغاتی
activity drive
U
سائق فعالیت
hypertape drive
U
وسیله خواندن یا ثبت اطلاعات توسط کارتریجهای نوارمغناطیسی
disk drive
U
گرده ران
hard drive
U
گرداننده سخت
disk drive
U
گرده چرخان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com