English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
external command U فرمان برونی
external command U فرمان خارجی
Other Matches
external U مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external U فاهری پدیدار
external U صوری
external U ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external U فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external U خارج یک برنامه یا وسیله
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external U رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external U ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external U حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external U وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U 1-سخت افزار
external U برونی
external U بیرون
external U خارج
external U فاهر
external U سطح فواهر
external U بیرونی
external U خارجی
external sense U حس برونی
external sort U جور کردن خارجی
external sort U مرتب سازی خارجی
external reward U پاداش برونی
external reperence U ارجاع خارجی
external reference U ارجاع خارجی
external reference U مرجع خارجی
external rectus U عضله مستقیم برون چشمی
external pressure U فشار برونی
external pressure U فشار خارجی
external sort U جورکردن خارجی
external storage U انباره خارجی
external security U امنیت خارجی
external variable U متغیر خارجی
external validity U اعتبار برونی
external transaction U معاملات خارجی
external thread U دنده خارجی
external table U جدول برونی
external symbol U علامت خارجی
external store U انباره خارجی
external storage U ثبات خارجی کامپیوتر
external storage U حافظه خارجی
external phase U فاز برونی
external ophthalmia U اماس برونی تخم چشم
external operation U عملیات خارج از مملکت
external gear U تاج دندانه خارجی
external force U نیروی خارجی
external force U نیروی بیرونی
external economies U صرفه جوئیهای خارجی
external docuhentation U مستندات خارجی
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external delay U تاخیر خارجی
external cost U هزینه خارجی
external control U کنترل خارجی
external indicator U نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external inhibition U بازداری برونی
external interrupt U وقفه خارجی
external operation U عملیات خارجی
external armature U ارمیچر خارجی
external benefits U فواید خارجی
external circuit U مدار خارجی
external combustion U احتراق خارجی
external menory U حافظه خارجی
external memory U حافظه خارجی
external modem U تلفیق و تفکیک کننده برونی
external load U بار خارجی
external label U برچسب خارجی
external function U تابع برونی
external nose U نمایبیرونیبینی
external socket پریز بیرونی
external oblique U ماهیچهمورببیرونی
balance of external U liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external ear U گوشبیرونی
external gills U دستگاهتنفسبیرونی
external ear U گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
external data file U فایل اطلاعات خروجی
external auditory meatus U گذرگاه برونی گوش
sum of all external forces U حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external magnetic circuit U مدار مغناطیسی خارجی
external saphenous vein U سیاهرگ یا ورید مابض
external good order U اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
external hard disk U دیسک سخت برونی
external jugular vein U شاهرگگردنبیرونی
external fuel tank U مخزنسوختبیرونی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external combustion engine U موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external tooth lock washer U قفلواشوندهدندانهای
error due to external influence U خطای محیطی [ریاضی]
command U فرمان
command U امرکردن
command U حکم کردن
command U فرمان دادن
command U فرماندهی
command.com U COCO.ANDفایل
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command U سرکردگی فرماندهی
command U یکان قرارگاه عمده
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U فرمان دستوردادن
command U دستور
command U فرمایش
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U امر
command U حکم
command U امریه
under command U زیرفرماندهی
under command U تحت کنترل
self command U خودداری
second in command U معاون
self command U خودفرمانی
at my command U به فرمان من
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
specified command U نیروی اختصاصی
self command U کف نفس
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
preparatory command U فرمان حاضرباش
preparatory command U فرمان خبر
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
operator command U فرمان متصدی
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
retraining command U یکان بازاموزی
retraining command U قسمت ندامتگاه
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
sealift command U یکان حمل و نقل دریایی
scheme of command U طرح فرماندهی
support command U یکان پشتیبانی
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
support command U فرماندهی پشتیبانی
Send To command U دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
tactical command U یکان تاکتیکی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to perform a command U فرمانی را اجرا کردن
transient command U فرمان ناپایدار
type command U فرماندهی ناو گروه
word of command U فرمان انتصاب
word of command U فرمان نظامی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
command module U نقشهراهنما
unified command U فرماندهی متحد
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
major command U یکان عمده
logistical command U یکان لجستیکی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
joint command U یکان مشترک
joint command U فرماندهی مشترک
internal command U فرمان درونی
full command U اداره کامل
full command U کنترل کامل
filter command U فرمان FILTER
type command U نوع یکان ناو گروه
command economies U اقتصاد دستوری
chain of command U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
channel command U فرمان کانال
combined command U فرماندهی مرکب
combined command U یکان مرکب
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command and control U کنترل و فرماندهی
command automatism U فرمانبری مطلق
command axis U محور حرکت یکان
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command channels U ردههای فرماندهی
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group U گروه فرماندهی
command heading U مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command heading U مسیرپیش بینی شده
base command U فرماندهی پایگاه
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
command economy U اقتصاد دستوری
command post U پست فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
command posts U پست فرماندهی
command posts U پاسگاه فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
high command U سرفرماندهی
administrative command U یکان اداری
administrative command U فرماندهی اداری
air command U فرماندهی نیروی هوایی
air command U یکان هوایی
air command U فرماندهی هوایی
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
area command U فرماندهی منطقه
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
command key U کلید فرمان
command mode U حالت فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
command net U شبکه یکان
commodity command U فرماندهی اماد
command of execution U ریاست اجرایی
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command unit U واحد فرمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com