Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
But fate decreed otherwise.
U
اما قسمت چنین بود .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Fate had so decreed . I t was so destined .
U
قسمت چنین بود
Other Matches
decreed
U
مقررداشتن
decreed
U
قرار دادگاه
decreed
U
فرمان
decreed
U
حکم
decreed
U
حکم کردن
decreed
U
قضاوت تصویبنامه
decreed
U
حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreed
U
قضاء
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.
U
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
fate
U
سرنوشت
fate
U
وضعیت
fate
U
مقدر شدن بسرنوشت شوم دچار کردن
fate
U
قضاوقدر نصیبب وقسمت
fate
U
تقدیر
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
No use striving against fate.
<proverb>
U
با قضا و قدر نمى توان جنگید .
seal one's fate
U
کار کسی راساختن
seal one's fate
U
سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
irony of fate
U
نابهنگام
irony of fate
U
پیشامد
irony of fate
U
پیشامدی که بخودی بخودناگوار نیست ولی نابهنگام است
his fate is sealed
U
سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
fate of goods
U
وضعیت کالا
fate of a collection
U
وضعیت طلب
common fate
U
سرنوشت مشترک
advice of fate
U
اعلام وضعیت
law of common fate
U
قانون سرنوشت مشترک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com