Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
task control block
U
بلاک کنترل کار
task control block
U
بلاک کنترل وفیفه
Other Matches
control block
U
کنده کنترل
control block
U
بلوک کنترل
data control block
U
بلاک کنترل داده ها
data set control block
U
بلاک کنترل مجموعه داده ها
It is an elephantine task . it takes a lot of doing . It is a Herculean task.
U
کار حضرت فیل است
take to task
<idiom>
U
به خاطر اشتباه سرزنش شدن
to take somebody to task
U
کسی را سرزنش کردن
to p with a task
U
درکاری پشت کارداشتن
to take somebody to task
U
از کسی عیب جویی کردن
to f. a task
U
از زیرکاری در رفتن
take to task
U
مورد مواخذه قرار دادن
task
U
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task
U
کار تکلیف
task
U
ماموریت
task
U
تهمت زدن تحمیل کردن
task
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
task
U
امرمهم وفیفه
task
U
شغل
task
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task
U
کار
task
U
وفیفه
task
U
تکلیف
task management
U
مدیریت کار
task element
U
عنصر اجرای عملیات
task group
U
گروه ماموریت زمینی
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
task management
U
مدیریت وفیفه
task organization
U
سازمان رزمی
task organization
U
سازمان دادان برای رزم برش رزمی
to be up to the task
[to be equal to something]
<idiom>
U
از پس کاری برآمدن
Can I entrust this task to you?
U
می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
to saddle any one with a task
U
کاری را بدوش کسی گذاشتن
task work
U
کار موفف
task unit
U
یگان ماموریت
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
task organization
U
سازمان برای رزم
task oriented
U
تکلیف گرا
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
it is a thankless task
U
هیچکس نخواهدگفت مرحمت سرکارزیاد
mammoth task
U
وظیفه خیلی بزرگ
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
U
تاسک فورس
task forces
U
گروه کار
task force
U
نیروی اجرای عملیات
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force
U
تاسک فورس
task force
U
گروه کار
fire task
U
ماموریت اتش
foreground task
U
کار یا وفیفه پیش زمینه
he is unequal to the task
U
مرد اینکار نیست
task analysis
U
تحلیل تکلیف
implied task
U
ماموریت استنتاجی
implied task
U
وفایف استنتاجی
interrupted task
U
تکلیف ناتمام
it is a thankless task
U
کاربیهوده ایست
unfinished task
U
تکلیف ناتمام
It is a laborious task (job).
U
کارپرزحمتی است
joint task force
U
گروه رزمی مشترک
joint task force
U
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
low level task
U
تکلیف سطح پایین
abnormal end of task
U
abend
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
task state descriptor
U
توصیف گر حالت کار
task state descriptor
U
توصیف کننده وضعیت وفیفه
to break the neck of a task
U
کمر کاریرا سکشتن
carrier task force
U
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
amphibious task force
U
گروه رزمی اب خاکی
to set one's hand to a task
U
بکاری مبادرت کردن
to set one's hand to a task
U
دست بکاری زدن
the essential
[inherent]
[intrinsic]
task
U
کار مهم و ضروری
[یا اساسی]
To set the Thames on fire . to do a herculeam task .
U
کمر غول راخم کردن ( شکستن )
block
U
یک دستگاه ساختمان
block
U
توده
block
U
قطعه زمین
block
U
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block
U
مانع شدن
block
U
سد کردن
block
U
سد قالب
block
U
پارازیت
block
U
قرقره طناب خور
the block
U
مردن بوسیله گردن زنی
block
U
بلوک ساختن
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
U
دفاع در مقابل ابشار
block
U
سدکردن غیرمجاز حریف
block
U
دفاع
block
U
سد کردن خطا
block
U
بلوک سیمانی
self block
U
خودبندی
block
U
کنده
block
U
قرقره
block
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
U
بنداوردن
block
U
انسداد
block
U
سد
block
U
بلوک
block
U
کنده مانع ورادع
block
U
قطعه
block
U
مانع
block
U
منطقه
block
U
وقفه
block
U
توده قلنبه
block
U
قالب کردن
block
U
مانع شدن از بازداشتن
block
U
بستن مسدود کردن
block
U
جعبه قرقره
v block
U
گونیای جناقی
block out
U
جاسازی
block
U
فراکسیون
block
U
بندال
block
U
مسدودکردن
block
U
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block
U
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block
U
توقف رویدادن چیزی
on the block
<idiom>
U
فروخته شده
block
U
بلاک
block
U
قالب ریختن
foot block
U
بالشتک ستون
foot block
U
زیر سری ستون
foot block
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
breech block
U
کولاس
erratic block
U
بلوک نامنظم
breech block
U
گاوه کولاس
erratic block
U
بلوک جابجا شونده
form block
U
بلوک فرمکاری
fuse block
U
چینی فیوز
leg block and under over
U
فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
keel block
U
تیر حمالی که به کشش کارمیکند
block time
U
زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
block transfer
U
انتقال کندهای
block transfer
U
انتقال بلوک
breeze-block
U
خاکه زغال نیمه سوز
cluster-block
U
چندین طبقه آپارتمان
input block
U
بلاک ورودی
input block
U
واحد ورودی
key-block
U
سنگ تاج
hat block
U
قالب کلاه
ego block
U
سد خود
fuse block
U
بلوک فیوز
fuse block
U
خانه فیوز
fuse block
U
قالب فیوز
breech block
U
گلنگدن
engine block
U
بلوک موتور
end of block
U
پایان یک بلوک
concrete block
U
سنگ بتنی
shoulder block
U
سد کردن حریف با ضربه شانه
demolition block
U
مجموعه خرج منفجره قوطی خرج
demolition block
U
خرج منفجره
to walk around the block
U
دور بلوک خیابان راه رفتن
cross block
U
سد کردن خط دفاعی از کنار
cupola block
U
اجر طاقی
cutoff block
U
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
cut block
U
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
engine block
U
قالب یا بدنه موتور
common block
U
قرقره عادی
brush block
U
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
entry block
U
کنده مدخل
burster block
U
مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
cable block
U
مجموعه کابل
cylinder block
U
بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
cable block
U
قسمت کابل
chain block
U
قرقره
chip of the old block
U
بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
clearing block
U
قطعه بازدارنده
clearing block
U
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
clump block
U
قرقره دهان گشاد
common block
U
قرقره چوبی
cylinder block
U
بلوک سیلندر
block-house
U
دژ چوبی
crown block
U
قرقرهراس
anchorage block
U
بستلنگرگاه
chock-a-block
U
به هم چپیده
chock-a-block
U
مملو
chock-a-block
U
کیپ
chock-a-block
U
پر
chock-a-block
U
بالا کشیده
chock-a-block
U
کاملا افراشته
chock-a-block
U
خفت
block and tackle
U
قرقره و زنجیر
block and tackle
U
طناب و قرقره
wood block
U
قاب چوبی سقف و کف اتاق قطعه چوب
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
two man block
U
دفاع دونفره
earth block
U
پلاکزمینی
hoisting block
U
گیرهجرثقیل
block-cornice
U
قرنیز بلوکی
block-capital
U
سرستون بالشتکی
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
knock one's block off
<idiom>
U
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chip off the old block
<idiom>
U
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
tower block
U
ساختمانبرجمانند
breeze-block
U
آجرسیمانی
block vote
U
رایفردیبهگروهی
block capitals
U
حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com