English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
An Out line of European history . U کلیات تاریخ اروپ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
history U خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
history U صفحاتی که مشاهده شده
history U بیمارنامه
history U سابقه پیشینه
to go down in history U در تاریخ ثبت شدن
history U تاریخچه
history U تاریخ
history U یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
intellectual history U تاریخ اندیشه ها
life history U تاریخچه زندگی
case history U سوابق
case history U تاریخچه
materiel history U خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
consumption history U شرح حال مصرف کالائی خاص
literary history U تاریخ ادبیات
economic history U تاریخ اقتصادی
maintenance history U تاریخ تعمیرات
modern history U تاریخ معاصر
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
natural history U تاریخ طبیعی
medizeval history U تاریخ قرون وسطی
case history U شرح حال
Ancient history U تاریخ باستان
case history U سابقه مرض ودرمان
early German history U تاریخ ابتدایی آلمان
economic interpretation of history U تفسیر اقتصادی تاریخ
This house has a strange history. U تاریخچه این خانه عجیب است
To leave ones mark in the pages of history . U درتاریخ از خود نام ونشانی با قی گذاشتن
European U فرنگی
European U اروپایی
indo european U ارینی
European Union [EU] U اتحادیه اروپا
European plug U پریزاروپایی
The town has a European look. U این شهر قیافه اروپایی دارد
European rose U طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
indo european U هند و اروپایی
european essembly U مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
european essembly U مجلس اروپا
European Currency Units U اک
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
western european union U لوگزامبورک هلند
western european union U اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
european committee for standardization U کمیته اروپایی استاندار
European Currency Unit U واحد پول اروپایی
European Currency Unit U سبد ارزی اروپا
european economic community U market common
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european type plane U رنده فرنگی
european monetary fund U صندوق پولی اروپا
european monetary system U سیستم پولی اروپایی
european free trade association U A .T.F.E
e f t a (european free trade association U پرتقال دانمارک
european academic research network U شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
e f t a (european free trade association U سویس نروژ
e f t a (european free trade association U سوئد
e f t a (european free trade association U فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
e f t a (european free trade association U اتریش
e f t a (european free trade association U اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
e c s c (european coal & steel commissio U لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
a comparison between European and Japanese schools U مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
e c s c (european coal & steel commissio U فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
e c s c (european coal & steel commissio U سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
The rise in prices in the European markets. U ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
e c s c (european coal & steel commissio U جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
eastern european mutual assisstance trea U پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling U فرز کردن سطری
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line to line spacing U فاصله سطور
line to line fault U تماس خطوط
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
european cup winner cup U جام برندگان جام اروپا
along line U در خط
on line help U کمک مستقیم
in line <idiom> U با محدودیت متداول
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
down the line U ضربه از کنار زمین
old line U محافظه کار
the line U صف
down line U بار کردن پایین خطی
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
mean line U خط میان
o o line U خط دیدبانی سپاه
o o line U خط تقسیم دیدبانی
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
in line U شمشیر در وضع حمله
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
line up <idiom> U به صف کردن
along line U در امتداد خطوط
all along the line U در همه جا
all along the line U درامتدادهمه خط
line out U با خط علامت گذاشتن
line out U قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
on the line U هواپیمای اماده پرواز
out of line U خارج از خط جبهه
out of line <idiom> U ناصحیح
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
in line U همراستا
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line U موافقت کردن
line by line U سطر به سطر
to come in to line U در صف امدن
down the line <idiom> U درآینده
line U رسن
line U : خط کشیدن
line U خط انداختن در
line of d. U حد فاصل
line U خط دار کردن
line U رشته
line U بخط کردن
line U اراستن
line U ترازکردن
line U استرکردن
line U لاین
line of d. U مرز
off line U برون خطی
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line U شعبه
line U جاده
line U دهنه
line U لجام
line U محصول
line U نسب
line U پوشاندن
line U طناب سیم
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
line U لوله منفردی در سیستم سیالات
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line U خط زدن
line U حدود رویه
line U طرز
line U جبهه جنگ
line U خط
line U طناب خط
line U خط صف
line U صفی در خط
Are you still on the line? U خط را قطع نکردی؟
line U در سمت
line U سیم
by-line U خط دوم یافرعی
line U ریسمان
on line U در خط
line up U به ترتیب ایستادن
line up U ردیف ایستادن تیم
line-up U به خط شدن
by line U کار یاشغل اضافی وزائد
line-up U به ترتیب ایستادن
line-up U ردیف ایستادن تیم
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
on line U داخل رده
by line U خط فرعی راه اهن
on line U مورداستعمال
on line U درون خطی
on line U متصل
on line U مستقیم
by line U خط دوم یافرعی
line up U به خط شدن
off line U قطع
line U سطر
off line U منفصل
line U : خط
line U ردیف
off line U غیر متصل
by-line U کار یاشغل اضافی وزائد
by-line U خط فرعی راه اهن
line U رشته بند
neutral line U خط بی اثر
no fire line U خط منع اتش
lubber line U خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
mach line U موج ضربهای ضعیف
lumber's line U خط سینه ناو
lubber's line U نشانگر سینه
lumber's line U خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character U دخشه تعویض سطر
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
mason's line U ریسمان کار
message line U خط مخابره
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line U امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
marriage line U گواهینامه ازدواج
multicore line U خط چند رشتهای
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multipoint line U خط چند نقطهای
mooring line U طناب مهار مین
marline or line U طناب کوچک دولا
median line U میانه
lyman line U خط لیمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com