Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
remark
U
تذکر
remark
U
تبصره ملاحظه کردن
remark
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark
U
افهار بیان
remark
U
توجه
remark
U
افهار نظر کردن
remark
U
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark
U
توضیح
remark
U
نکته
an a remark
U
حرف بیموقع
an a remark
U
سخن بیجا
remark
U
ملاحظه
remark
U
تفسیر
an inappropriate remark
U
نکته ای بیجا
an uncalled-for remark
U
تذکری نامطلوب
pass a remark
U
سخنی گفتن
pass a remark
U
حرفی زدن
to interject a remark
U
سخنی را بطور معترضه گفتن
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
to make a remark
U
سخن گفتن
to make a remark
U
حرفی زدن افهار نظری کردن
to throw in a remark
U
سخن معترضه گفتن
an uncalled-for remark
U
نکته ای ناخوانده
worthy of remark
U
قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
She took umbrage at your remark .
U
سخن شما برایش گران آمد
Those remark were aimed at her .
U
روی سخن با اوبود
This remark was uncalled for .
U
این حرف مورد نداشت
pointed remark
<idiom>
U
تفکید روی چیزی
an inappropriate remark
U
تذکری بیمورد
contradictory remark
U
نقیضه
His remark was not relevant ( pertinet ) .
U
حرفش مناسبتی بامطلب نداشت
It was inappropriate to make such a remark .
U
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
To make an apt remark . To stpike the right note.
U
بجا سخن گفتن
logical
U
EEEI استاندارد بیان پروتکل ارسال در سطح اتصال داده
logical
U
ای خالی با صفر پر می شوند
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
logical
U
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
logical not
U
نقص منطقی
logical value
U
مقدار منطقی
logical value
U
ارزش منطقی
non logical
U
غیر منطقی
logical not
U
نفی منطقی
logical
U
گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
logical
U
یری توان پردازش موتور واسط
logical
U
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
logical
U
منطقی
logical
U
استدلالی
logical
U
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
logical
U
یچ بسته
logical
U
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logical
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
logical
U
تابع بررسی یکسان بودن دو سیگنال منط قی
logical
U
مجموعه پروتکل IBM که امکان ارتباط در شبکه SNA فراهم میکند. W,W,LU حاوی کنترل بخش هستند
logical
U
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
logical
U
ال
logical
U
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
logical
U
معادل وضعیت منط قی درست یا یک
logical
U
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
logical
U
حرفی که به دیسک درایو یا فضای ذخیره سازی انتساب میشود که به عنوان درایو محل قابل استفاده است
logical
U
LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
logical positivism
U
فلسفه عملی
logical positivism
U
منطق عملی
logical operator
U
عملگر منطقی
logical operations
U
عملیات منطقی
logical operation
U
عملکرد منطقی
logical operation
U
عمل منطقی
logical conjunction
U
عطف منطقی
[ریاضی]
logical instruction
U
دستورالعمل منطقی
logical format
U
قالب بندی یا فرمت منطقی
logical file
U
فایل منطقی
logical file
U
پرونده منطقی
logical positivism
U
اثبات گرایی منطقی
logical product
U
رکورد منطقی
logical operators
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical unit
U
واحد منطقی
logical trace
U
رد منطقی
logical symbol
U
علامت منطقی
logical sum
U
جمع منطقی
logical shift
U
تغییر مکان منطقی
logical representation
U
نمایش منطقی
logical record
U
رکورد منطقی
logical record
U
مدرک منطقی
logical reasoning
U
استدلال منطقی
logical connective
U
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
logical fallacy
U
سفسطه منطقی
logical connective
U
رابط منطقی
logical comparison
U
مقایسه منطقی
logical cognition
U
شناخت منطقی
logical add
U
جمع منطقی
logical 0 state
U
حالت صفر منطقی
logical state
U
حالت یک منطقی
logical function
U
تابع منطقی
logical error
U
خطای منطقی
logical multiply
U
ضرب منطقی
logical connector
U
رابط منطقی
logical empiricism
U
فلسفه عملی
logical expression
U
مبین منطقی
logical empiricism
U
منطق عملی
logical drives
U
گردانندههای منطقی
logical difference
U
تفاضل منطقی
logical design
U
طراحی منطقی
logical design
U
طراحی نطقی
logical design
U
طرح منطقی
logical decision
U
تصمیم منطقی
answer
U
پاسخ به یک سوال
answer
U
پاسخ
answer
U
: پاسخ دادن
an a answer
U
پاسخ مثبت
answer
U
جواب احتیاج را دادن
answer
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
in answer to
U
در پاسخ به
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
U
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answer
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
U
: جواب پاسخ
answer
U
دفاع
answer
U
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answer
U
دفاع کردن
answer
U
بدرد خوردن مطابق بودن
answer
U
بکار امدن بکاررفتن
answer
U
جوابگو شدن
answer
U
ضمانت کردن
to answer in the a
U
پاسخ مثبت دادن
right answer
U
پاسخ درست
to answer in the a
U
اری گفتن بله گفتن
answer
U
جواب دادن از عهده برامدن
answer
[to something]
U
پاسخ
[به چیزی]
[راه حل]
logical unit number
U
شماره منطقی دستگاه
logical data design
U
طرح داده منطقی
the answer is right under your nose
<idiom>
U
جواب مثل روز روشن است
an abrupt answer
U
جواب تند
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
Why don't you answer?
U
چرا جواب نمی دهید؟
no answer
[n/a]
[in forms]
U
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
the answer to the riddle
U
حل این معما
early answer
U
پاسخ زود
never to be at a loss for an answer
U
همیشه حاضر جواب بودن
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
to frame an answer
U
پاسخی را طرح کردن
glib answer
U
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
answer key
U
کلید پاسخها
answer mode
U
حالت جواب
answer mode
U
حالت پاسخ
answer pennant
U
پرچم جواب
question answer
U
صف بستن
to definitive answer
U
پاسخ قطعی
the answer is in the negative
U
پاسخ ان منفی است
question answer
U
در صف گذاشتن
question answer
U
صف
question answer
U
سئوال- جواب
answer/originate
U
رسانه ارتباطی
answer/originate
U
مثل مودم
originate answer
U
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
answer/originate
U
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
answer/originate
U
دریافت / ارسال
auto answer
U
خود جواب
to press for an answer
U
با صرار یا فشار پاسخ خواستن
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
A straightforward answer.
U
جواب سر راست
A correct answer.
U
جواب صحیح
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
To answer back.
U
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
The wrong answer.
U
جواب غلط
whyŠthere is the answer
U
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
whyŠthere is the answer
U
در سر جواب
to answer the call of nature
<idiom>
U
به توالت رفتن
[اصطلاح روزمره]
The answer to fools is silence.
<proverb>
U
جوب ابلهان خاموشى است .
reaction
[answer, commentary]
U
نظر
reaction
[answer, commentary]
U
رای
voice answer back
U
پاسخ سمعی
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
to fail to provide an answer
U
درماندن در دادن پاسخ
More money is not the answer to this problem.
U
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
reaction
[answer, commentary]
U
پاسخ
auto answer indicator
U
جوابگویاتوماتیکی
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
He was pressed for pressed for ad answer .
U
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Force is the answer to force.
<proverb>
U
جواب زور را زور مى دهد .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com