Perdic | 1 berth | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 24 (1 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
Full phrase not found.

Full phrase Google translation result




معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	berth U	خوابگاه کشتی
	berth U	اطاق کشتی لنگرگاه
	berth U	پهلوگرفتن
	berth U	موقعیت جا
	berth U	پهلوگاه
	berth U	لنگرگاه
	berth U	اسکله
	berth U	محل لنگراندازی
	berth U	کسب عنوان
	berth U	جای خوابیدن درقایق
	berth U	جایی که قایق به لنگربسته میشود
	charging berth U	اسکله بارگیری
	discharging berth U	اسکله تخلیه
	on berth U	در داخل بندر
	on berth U	ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است
	on berth U	ناوحاضربه بارگیری
	sick berth U	بهداری کشتی ودانشکده وغیره
	sick berth attendant U	پزشکیار
	to give wide berth to U	دوری کردن از
	to give wide berth to U	کناره گیری کردن از
	transfer berth U	دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
	To dock . To berth. U	پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
	She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U	او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
Partial phrase not found.

Recent search history

Forum search