English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He was granted a grade promotion. U یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advancement in rating U ارتقاء درجه
gradation U ترفیع درجه گرفتن
gradations U ترفیع درجه گرفتن
chevrons U پایه درجه نظامی
chevron U پایه درجه نظامی
ramp sight U ایینه مورس شکاف درجه پایه دار متحرک
promoted U ترفیع دادن درجه دادن
promoting U ترفیع دادن درجه دادن
promotes U ترفیع دادن درجه دادن
promote U ترفیع دادن درجه دادن
gradations U ارتقاء
promotion U ارتقاء
promotions U ارتقاء
preferment U ارتقاء
gradation U ارتقاء
extolled U ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolling U ارتقاء دادن اغراق گفتن
extols U ارتقاء دادن اغراق گفتن
extol U ارتقاء دادن اغراق گفتن
anagogy U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagoge U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
eclipsed U گرفت
eclipses U گرفت
eclipsing U گرفت
eclipse U گرفت
eclipe of the moon U ماه گرفت
tethanus U گرفت عضلانی
solar eclipse U گرفت خورشید
dynamic dump U رو گرفت پویا
lunar eclipse U گرفت ماه
the wind rises U بادوزیدن گرفت
hatch beam U پایه دریچه پایه دهلیز
base width U عرض پایه پهنای پایه
original U که از آن می توان کپی گرفت
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
originals U که از آن می توان کپی گرفت
he went his way U راه خودراپیش گرفت
He was run over by a car. U اتوموبیل اورازیر گرفت
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
he prospered in his business U کارش بالا گرفت
dump U رو گرفت روبرداری کردن
the doctor bled me U دکتراز من خون گرفت
gradations U ترفیع
preference U ترفیع
raise U ترفیع
raises U ترفیع
upgrade U ترفیع
upgraded U ترفیع
ennoblement U ترفیع
gradation U ترفیع
upgrading U ترفیع
preferment U ترفیع
upgrades U ترفیع
preferences U ترفیع
elevation U ترفیع
advancement U ترفیع
elevaling U ترفیع
promotion U ترفیع
promotions U ترفیع
elevations U ترفیع
It was engraved on my mind . U درزهنم نقش گرفت ( بست )
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . U نظرش را گرفت ( جلب کرد )
She had a heart attack . U قلبش گرفت ( حمله قلبی )
He got the money from me by a trick. U با حقه وکلک پول را از من گرفت
he talked himself hoarse U انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
A surge of anger rushed over me . U سرا پایم را فرا گرفت
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
increases U ترفیع دادن
mount U صعود ترفیع
lift U ترفیع اسانسور
lifted U ترفیع اسانسور
lifting U ترفیع اسانسور
lifts U ترفیع اسانسور
promotion U ترفیع پیاده
increase U ترفیع دادن
mounts U صعود ترفیع
increased U ترفیع دادن
promotions U ترفیع پیاده
graduate U ترفیع دادن
elevates U ترفیع دادن
promoting U ترفیع دادن
promoted U ترفیع دادن
graduating U ترفیع دادن
graduates U ترفیع دادن
elevating U ترفیع دادن
promotes U ترفیع دادن
elevate U ترفیع دادن
promote U ترفیع دادن
basic date U تاریخ ترفیع
She mistook me for somebody else . U مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
His wish was fulfI'lled. U آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
This idea took root in my mind. U این نظریه درفکرم ریشه گرفت
She was transported with joy . U شادی تمام وجودش را فرا گرفت
There is no fault to find with my work. U بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
promotion U ترفیع رتبه پیشرفت
promotions U ترفیع رتبه پیشرفت
advancing <adj.> U ترفیع رتبه دادن
advance U ترفیع رتبه دادن
to promote somebody U به کسی ترفیع دادن
elation U ترفیع سرفرازی شادی
to upgrade somebody U به کسی ترفیع دادن
pawn promotion U ترفیع پیاده شطرنج
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
melchizedek U > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
I have no fault to find with his work . U از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
underpromote U ترفیع پیاده به غیر وزیر
elevation U جای بلند وبرامدگی ترفیع
elevations U جای بلند وبرامدگی ترفیع
pedestals U بلند کردن ترفیع دادن
pedestal U بلند کردن ترفیع دادن
ranker U افسر ترفیع یافته افسرصفی
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. U در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
Accidents wI'll happen. U چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
tantalus U تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
knights U بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knight U بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knighted U بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knighting U بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
decimals U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece U پایه پایه استقرار
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
air brush U برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
socle U پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
brevet U درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
the lancet was infected U نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
master at arms U درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
advances U ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
promotes U ترفیع دادن ترویج دادن
promoted U ترفیع دادن ترویج دادن
promoting U ترفیع دادن ترویج دادن
promote U ترفیع دادن ترویج دادن
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
preemptive multitasking U حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
sited U پایه
degree U پایه
strutted U پایه
mounting U پایه
support U پایه
headstock U پایه
tressel U سه پایه
sites U پایه
benchmark U پایه
sheer legs U سه پایه
equaled U هم پایه
isomer U هم پایه
benchmarks U پایه
degrees U پایه
struts U پایه
bracket U پایه
feet U پایه
trivet U سه پایه
equals U هم پایه
equalled U هم پایه
bedrock U پایه
two legged U دو پایه
groundwork U پایه
strut U پایه
equaling U هم پایه
sheers U سه پایه
columns U پایه
tristylous U سه پایه
equal U هم پایه
column U پایه
equalling U هم پایه
probes U پایه
erection U پایه
radix U پایه
pile bent U پایه
the pier of a bridge U پایه پل
marks U پایه
stand U پایه
leg U پایه
pole U پایه
poles U پایه
foundation U پایه
grades U پایه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com