English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kadarite U قدری
some U قدری
somewhat U قدری
fatalistic U قدری
pieces U قدری
piece U قدری
predestinarian U قدری
farther U بعلاوه قدری
something U تا اندازهای قدری
nappy U قدری مست
nappies U قدری مست
latish U قدری دیر
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
Give a pull at the rope . U سر طناب را یک قدری بکش
predestinarianism U پیروی از فلسفه قدری وجبری
I'd like some small change. من قدری پول خرد میخواهم.
he brought more money U قدری دیگر پول اورد
Lets go for a walk ( stroll) . U برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
Could you lend me some money ? U می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . U میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
The coa is a little short in the sleeves . U آستین های این کت یک قدری کوتاه است
Please warm up this milk . warm and sincere greetings . U لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
I wasnt drunk , but just tight. U مست نبودم فقط کله ام قدری گرم شده بود
Enough is enough! <idiom> U بس کن دیگه!
That's enough. U دیگه بس است.
It is obvious enough . Well of course . U خب معلومه دیگه
Come on! U بیا دیگه!
To such an extent that… U تا حدی که دیگه ...
Next Saturday . This coming Saturday. U شنبه دیگه
What is it now? U دیگه چه شده ؟
So much the better. U دیگه بهتر
C'mon! U بیا دیگه!
still worse U دیگه بدتر
Just go! U بریم [حرکت کن] دیگه!
Do come! U خوب بیا دیگه!
Go ahead! U انجام بدهید دیگه!
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
I cant nor can anyone else . U نه من می توانم ونه کس دیگه
He went for good. U رفت و دیگه نیامد
fullest U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
Any fool knows that . U اینرا دیگه هرخری می داند
just <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk . U تو یکی دیگه حرف نزن !
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
That's just the way it is. U این حالا [دیگه] اینطوری است.
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
His political beliefs are old hat now . U عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
I shall be back this day month . U درست یک ماه دیگه برمی گردم
How come we dont see you more pften? U چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
I knocked off another 1000 tomans. U 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
Where is the mate ( companion ) of this glove ? U لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
Enough already! [American E] U دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . U این حرفها دیگه کهنه شده است
It is money down the drain (gone to blazes). U این دیگه پول دور ریختن است
These coins are very hard to come by . U این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
The car is now in perfect running order . U اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
This jock that you told me is as old as Adams . U این لطیفه که گفتی خیلی دیگه کهنه است
Enough already! [American E] U کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> U این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
She procrastinated until it was too late . U آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com