English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it was an incorrect procedure U یک اقدام غلطی بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inerrancy U بی غلطی
It was wrong of you to take the bicycle . U کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
Except for that one typo, there were no mistakes. U به جز یک اشتباه تایپی هیچ غلطی نداشت.
It is wrong to steal . U دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
action U اقدام
ploys U اقدام
procedure U اقدام
enforcement U اقدام
actions U اقدام
enterprise U اقدام
emprise U اقدام
enterprises U اقدام
actionless U بی اقدام
ploy U اقدام
interventions U اقدام
proceeding U اقدام
moved U اقدام
moves U اقدام
move U اقدام
esteem U اقدام
intervention U اقدام
in hand U در دست اقدام
expedience U اقدام مهم
countermeasure U اقدام متقابل
action at low U اقدام قانونی
emprize U اقدام کردن
action for cancellation U اقدام به لغو
action for cancellation U اقدام به ابطال
action statement U دستورالعمل اقدام
double action U اقدام دوجانبه
demarche U اقدام سیاسی
deal with U اقدام کردن
appropriate action U اقدام مقتضی
counteraction U اقدام متقابل
regular procedure U اقدام قانونی
initial movement U نخستین اقدام
intercommunion U اقدام مشترک
counter-measure U اقدام متقابل
to take steps U اقدام کردن
to take measures U اقدام کردن
to bend effort U اقدام کردن
the needful U اقدام لازم
start out U اقدام کردن
social action U اقدام اجتماعی
protective measure U اقدام حمایتی
proceed with deliberations U اقدام به مذاکره
operation immediate U اقدام سریع
legal action U اقدام قانونی
it wasprologue to the nextmove U اقدام بعدبود
to take of a U اقدام کردن
measure of prevention U اقدام احتیاطی
counter-measures U اقدام متقابل
enterprises U اقدام کردن
precautions U اقدام احتیاطی
measure U درجه اقدام
enterprise U قدرت اقدام
action U فعل اقدام
enterprise U اقدام کردن
preparations U اقدام مقدماتی
expediency U اقدام مهم
action U کار اقدام
preparation U اقدام مقدماتی
actions U فعل اقدام
precaution U اقدام احتیاطی
under way U دردست اقدام
enterprises U قدرت اقدام
deal U اقدام کردن
deals U اقدام کردن
actions U کار اقدام
proceed U اقدام کردن
proceeded U اقدام کردن
originator U اقدام کننده پیام
memorandums U اقدام به یادداشت کند
counter-measures U اقدام جبران کننده
proceed U اقدام کردن پرداختن به
to put in hand U دایرکردن اقدام کردن
It is in progress. It is under way. U دردست اقدام است
memoranda U اقدام به یادداشت کند
originators U اقدام کننده پیام
counter-measure U اقدام جبران کننده
memorandum U اقدام به یادداشت کند
adventurism U اقدام به کاری کردن
venture U اقدام یا مبادرت کردن به
ventured U اقدام بکارمخاطره امیز
ventured U اقدام یا مبادرت کردن به
ventures U اقدام بکارمخاطره امیز
ventures U اقدام یا مبادرت کردن به
venturing U اقدام بکارمخاطره امیز
action for avoidance U اقدام برای لغو
venturing U اقدام یا مبادرت کردن به
proceeded U اقدام کردن پرداختن به
venture U اقدام بکارمخاطره امیز
enterprise U امرخطیر اقدام مهم
greenlight U اجازه حرکت و اقدام
measure U اندازه اقدام پیشگیری
to start out to do something U اقدام بکاری کردن
enterprises U امرخطیر اقدام مهم
with measured step U با اقدام مناسب [سنجیده]
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
do the necessary U اقدام لازم بعمل اورید
pushful U متهور در اقدام بکارهای مهم
exigent U محتاج به اقدام یا کمک فوری
to play at U خواهی نخواهی اقدام کردن
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
to act in self-defence U دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
zction for dammages U اقدام برای دریافت خسارت وارده
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
dilettantism U اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
emergency U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergencies U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
exquatur U اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
launched U شروع کردن اقدام کردن
launches U شروع کردن اقدام کردن
launching U شروع کردن اقدام کردن
launch U شروع کردن اقدام کردن
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com