English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
sheriffs U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriff U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
combatant U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board U تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
armadas U ناوگان
fleets U ناوگان
fleet U ناوگان
armada U ناوگان
shipping U کشتیرانی ناوگان
navy U بحریه ناوگان
fleet in being U ناوگان موجود
fleet commander U فرمانده ناوگان
numbered fleet U ناوگان وابسته
navies U ناوگان دریایی
flotillas U ناوگان کوچک
flotilla U ناوگان کوچک
auxiliary fleet U ناوگان تدارکاتی
merchant marine U ناوگان بازرگانی
commercial marine U ناوگان دریایی
navy U ناوگان دریایی
navies U بحریه ناوگان
argosy U ناوگان تجارتی
admiral of the fleet U امیرالبحر فرماندهء ناوگان
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
fleet in being U ناوگان قابل استفاده
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
watch dog U ناو نگهبان ناوگان
major fleet U ناوگان عمده دریایی
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
numbered fleet U ناوگان زیرامر نیروی دریایی
precursor sweeping U مین روبی قبل از عبور ناوگان
navy yard U محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
precursor sweeping U پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
shipping U امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
tactical diversions U تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
ingredient U عناصر
ingredients U عناصر
intelligence data U عناصر اطلاعات
firing data U عناصر تیر
job elements U عناصر شغلی
minor elements U عناصر جزئی
known data U عناصر تیرمعلوم
known data U عناصر معلوم
meteorological data U عناصر هواسنجی
minor elements U عناصر فرعی
gft setting U عناصر خط کش تیر
orbital element U عناصر مداری
column head U عناصر سرستون
component operation U عناصر عملیاتی
conversion of data U تبدیل عناصر
data element U عناصر اطلاعات
trace elements U عناصر کمیاب
target indications U عناصر هدف
combat , elements U عناصر رزمی
transmutation U تبدیل عناصر
cantilever elements U عناصر کنسولی
essential elements U عناصر ضروری
clemency U اعتدال عناصر
representative elements U عناصر نماینده
force augmentation U عناصر تقویتی یکان
chart data U عناصر تیر نقشهای
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
combat , elements U عناصر درگیر در رزم
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
constituent elements of crime U عناصر متشکله جرم
basic data U عناصر تیر اولیه
periocic table U جدول تناوبی عناصر
transition series U گروه عناصر واسطه
elemental U مربوط به عناصر ابتدائی
head U عناصر اولیه ستون
interrupted U [عناصر معماری منقطع]
inner transition elements U عناصر واسطه داخلی
data U سوابق عناصر داده ها
treadway U پل برای عناصر پیاده
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
record firing U عناصر تیر را ثبت کنید
replot data U عناصر دوباره بردن هدفها
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
coriolis force U اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
chaines U [عناصر بنایی شبیه پایه]
computing gunsight U دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight U وسیله محاسبه عناصر تیر
topology U روش اتصال عناصر مختلف شبکه
filter U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
aided matching U سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
aided matching U سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
filters U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
integration U یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
commission U :ماموریت
missions U ماموریت
errands U ماموریت
commissions U :ماموریت
apostleship U ماموریت
task U ماموریت
tasks U ماموریت
assignment U ماموریت
assignments U ماموریت
commissioning U :ماموریت
mission U ماموریت
duty U ماموریت
errand U ماموریت
combinational U آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
mission objectives U هدفهای ماموریت
mission type U متضمن ماموریت
permanent oppointment U ماموریت دایمی
fire task U ماموریت اتش
end of mission U ماموریت تمام
mission type U حاوی ماموریت
primary mission U ماموریت اصلی
political mission U ماموریت سیاسی
fire mission U ماموریت اتش
task unit U یگان ماموریت
sea duty U ماموریت دریایی
field duty U ماموریت رزمی
implied mission U ماموریت استنتاجی
implied task U ماموریت استنتاجی
specified mission U ماموریت تصریحی
abort U انصراف از ماموریت
mission time U مدت ماموریت
staff duty U ماموریت ستادی
combat duty U ماموریت رزمی
commissions U ارتکاب ماموریت
missions U وابسته به ماموریت
commission U ارتکاب ماموریت
mission U وابسته به ماموریت
functions U ماموریت عمل
function U ماموریت عمل
station U محل ماموریت
stationed U محل ماموریت
tours U سیاحت ماموریت
stations U محل ماموریت
touring U سیاحت ماموریت
commissioning U ماموریت دادن
agency U گماشتگی ماموریت
commissioning U ماموریت امریه
commissioning U ارتکاب ماموریت
toured U سیاحت ماموریت
tour U سیاحت ماموریت
commissions U ماموریت امریه
commission U ماموریت امریه
agencies U گماشتگی ماموریت
activities U ماموریت عمل
appointment quota U سهمیه ماموریت
commissions U ماموریت دادن
reinforcing U ماموریت تقویتی
commissioned U ماموریت دار
temporary duty U ماموریت موقت
air mission U ماموریت هوایی
commission U ماموریت دادن
functioned U ماموریت عمل
agentship U ماموریت پیشکاری
activity U ماموریت عمل
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional U آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
articulation U [ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
immediate mission U ماموریت فوری هوایی
post U محل ماموریت موضع
surface mission U ماموریت دفاع زمینی
posting U تعیین محل ماموریت
short tour U ماموریت کوتاه مدت
general support U ماموریت عمل کلی
perdu U ماموریت مخاطره امیز
perdue U ماموریت مخاطره امیز
postings U تعیین محل ماموریت
posts U محل ماموریت موضع
task group U گروه ماموریت زمینی
duty U ماموریت خدمت نگهبانی
confidential U دارای ماموریت محرمانه
change of station U تغییر محل ماموریت
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
post- U محل ماموریت موضع
posted U محل ماموریت موضع
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charting U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com