Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
man power leveling
U
یکنواخت کردن نیروی انسانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
labored
U
نیروی انسانی
labour
U
نیروی انسانی
man power
U
نیروی انسانی
manpower
U
نیروی انسانی
labor
U
نیروی انسانی
labors
U
نیروی انسانی
manpower development
U
پرورش نیروی انسانی
manpower cieling
U
سطح نیروی انسانی
authorized manpower
U
نیروی انسانی مجاز
manpower control
U
کنترل نیروی انسانی
scientific manpower
U
نیروی انسانی متخصص
high level manpower
U
نیروی انسانی بالا
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
manpower loading chart
U
نمودار تخصیص نیروی انسانی
lag rate
U
نسبت کسری نیروی انسانی
investment in human capital
U
سرمایه گذاری در نیروی انسانی
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
emergency complement
U
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
short-handed
U
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short handed
U
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
uniform
U
یکنواخت یکنواخت کردن
uniforms
U
یکنواخت یکنواخت کردن
human factor
U
فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
inhuman
U
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
harmonized
U
یکنواخت کردن
harmonises
U
یکنواخت کردن
harmonize
U
یکنواخت کردن
standardising
U
یکنواخت کردن
standardization
U
یکنواخت کردن
harmonizing
U
یکنواخت کردن
standardised
U
یکنواخت کردن
harmonizes
U
یکنواخت کردن
standardises
U
یکنواخت کردن
standardize
U
یکنواخت کردن
level out
U
یکنواخت کردن
harmonised
U
یکنواخت کردن
standardizes
U
یکنواخت کردن
harmonising
U
یکنواخت کردن
standardizing
U
یکنواخت کردن
trim
U
یکنواخت کردن با قیچی
humanization
U
انسانی کردن
humanized
U
انسانی کردن
dehumanize
U
نا انسانی کردن
humanises
U
انسانی کردن
humanize
U
انسانی کردن
dehumanized
U
نا انسانی کردن
humanising
U
انسانی کردن
dehumanizing
U
نا انسانی کردن
dehumanising
U
نا انسانی کردن
humanizes
U
انسانی کردن
humanizing
U
انسانی کردن
dehumanises
U
نا انسانی کردن
dehumanised
U
نا انسانی کردن
humanised
U
انسانی کردن
dehumanizes
U
نا انسانی کردن
drones
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
dehumanising
U
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanizing
U
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanizes
U
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanized
U
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanised
U
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanises
U
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanize
U
فاقداحساسات انسانی کردن
equalizes
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
pave
U
[صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
capacitor intel filter
U
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
raster graphics
U
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
asynchronous
U
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
hydraulic lift
U
بلند کردن اب به نیروی اب
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
steady
U
یکنواخت
uniforms
U
یکنواخت
steadied
U
یکنواخت
steadies
U
یکنواخت
monotone
U
یکنواخت
steadying
U
یکنواخت
monotonic
U
یکنواخت
monotonous
U
یکنواخت
smoothly
U
یکنواخت
steadiest
U
یکنواخت
uniform
U
یکنواخت
same
U
یکنواخت
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
uniform sand
U
ماسه یکنواخت
uniform flow
U
جریان یکنواخت
continuous current
U
جریان یکنواخت
standardization
U
یکنواخت سازی
uniformly
U
بطور یکنواخت
uniform field
U
میدان یکنواخت
invariable
U
یکنواخت نامتغیر
sing-songs
U
شعر یکنواخت
uniform distribution
U
توزیع یکنواخت
sing-song
U
صدایمصنوعی و یکنواخت
sing-song
U
شعر یکنواخت
sing-songs
U
صدایمصنوعی و یکنواخت
level tone
U
اهنگ یکنواخت
flat rate
U
نرخ یکنواخت
monotonously
U
بطور یکنواخت
droning
U
سخن یکنواخت
drones
U
سخن یکنواخت
drone
U
سخن یکنواخت
solid-shade dyeing
U
رنگرزی یکنواخت
droned
U
سخن یکنواخت
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
ingross
U
جمع اوری کردن نیروی خودی
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
drabbest
U
یکنواخت وخسته کننده
continuous duty
U
کار مداوم یکنواخت
drabber
U
یکنواخت وخسته کننده
flattest
U
یکنواخت پایین دست
drab
U
یکنواخت وخسته کننده
power line filter
U
یکنواخت کننده برق
equilibrium
U
یکنواخت شدن رنگینه ها
uniform aggregate
U
مصالح ریزدانه یکنواخت
flat
U
یکنواخت پایین دست
standards
U
همگون یکنواخت یکجور
uniformly distribution load
U
بار گسترده یکنواخت
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
uniformly distributed load
U
بار گسترده یکنواخت
standard
U
همگون یکنواخت یکجور
to level off
U
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
steadily
U
بطور پیوسته و یکنواخت
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
aerodynamic blockage thrust reverser
U
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
monotone
U
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
singsong
U
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
uninterrupted duty
U
کار مداوم غیر یکنواخت
humanitarian
<adj.>
U
انسانی
hu man
U
انسانی
humane
U
انسانی
humans
U
انسانی
human
U
انسانی
humane
<adj.>
U
انسانی
neoanthropic
U
نو انسانی
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
sing-songs
U
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-song
U
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
hordes
U
رمه انسانی
non human
U
غیر انسانی
superhuman
U
مافوق انسانی
litterae humaniores
U
علوم انسانی
human skill
U
مهارت انسانی
human resources
U
منابع انسانی
horde
U
رمه انسانی
inhumane
U
غیر انسانی
human factor
U
عوامل انسانی
non-human
U
غیر انسانی
human capital
U
سرمایه انسانی
cut-throat
U
غیر انسانی
hu man nature
U
طبیعت انسانی
unknowable
U
ماوراتجربیات انسانی
human factor
U
عامل انسانی
preterhuman
U
فوق انسانی
liberal arts
U
علوم انسانی
humanly
U
بطور انسانی
despotic network
U
شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
to get into a rut
U
یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن
[کاری]
man-made
U
مصنوع انسان انسانی
humanism
U
علوم انسانی انسانگرایی
dehumanize
U
فاقدصفات انسانی شدن
man machine systems
U
نظامهای انسانی- ماشینی
humance
U
انسانی شایسته بشریت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com