English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forrel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
palmyra U یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
parcel paper U یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
sennit U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
noughts and crosses U یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
iron bark U یکجور اوکالیپتوس که پوست ان سفت است
pellagra U یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
hep U حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
sand shoes U یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
cases U درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case U درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
maud U یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
blueprint U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
petersham U یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
newmarket U یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
husking U دوستان وهمسایگان برای پوست کندن ذرت
par U حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
mezereum U پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
sealsking U نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
law calf U پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
bad debts U طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt U طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
onion skin U پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
metronome U بکارمیرود
metronomes U بکارمیرود
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
hyphen U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper U غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
blacktop U موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat U یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
corporale U پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
knick knack U چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
ballast U سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
account U حساب صورت حساب
kino U شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
forth U این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
peels U پوست انداختن پوست
peel U پوست انداختن پوست
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic U اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
cellulose nitrate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
milk of magnesia U مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
homogeneous U یکجور
pan pipe U یکجور نی
pandean pipe U یکجور نی
alike U یکجور
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
petard U یکجور ترقه
custard pie U یکجور شیرینی
elephant'sgrass U یکجور لویی
Jaffa U یکجور پرتغال
lampereel U یکجور ماهی
onion grass U یکجور جو وحشی
dutchmans U یکجور گل ساعت
cold cream U یکجور مرهم
costrel U یکجور قمقمه
double pair royal U چهارطاس یکجور
trebuchet U یکجور ترازو
trebucket U یکجور ترازو
lambs wool U یکجور نوشابه
polyanthus U یکجور نرگس
snow flake U یکجور گل حسرت
mignonette U یکجور گل میخک
sheers U یکجور جرثقیل
sheer legs U یکجور جرثقیل
moloch U یکجور سوسماراسترالیایی
gleek U سه برگ یکجور
nonsuch U یکجور یونجه
onion couch U یکجور جو وحشی
aigret U یکجور ماهیخوار
rubicelle U یکجور یاقوت
osborne U یکجور بیسکویت
pair royal U سه برگ یکجور
pair royal U سه سر سه طاس یکجور
pandore U یکجور سه تار
pippin U یکجور سیب
crackers U یکجور شیرینی
lotos U یکجور نیلوفرابی
lotuses U یکجور نیلوفرابی
cracker U یکجور شیرینی
lewis gun U یکجور مسلسل
lotus U یکجور نیلوفرابی
griffon U یکجور لاشخور
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
dressing-up U یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
catamountain U یکجور گربه دشتی
catamount U یکجور گربه دشتی
gram U یکجور باقلا گرم
grammes U یکجور باقلا گرم
grams U یکجور باقلا گرم
orfe U یکجور ماهی طلایی
trammel U یکجور دام یا تور
pollack or lock U یکجور ماهی روغن
lansquenet U یکجور بازی گنجفه
pipistrel U یکجور شبکور کوچک
fandango U یکجور رقص اسپانیولی
fandangos U یکجور رقص اسپانیولی
custard U یکجور شیرینی یا فرنی
pullicate U یکجور دستمال رنگی
pavan U یکجور رقص سنگین
muggins U یکجور بازی دومینو
paris blue U یکجور نیل فرنگی
busby U یکجور کلاه پوستی
deer tiger U یکجور یوز امریکایی
orang utan U یکجور بوزینه درازدست
brandling U یکجور کرم خاکی
missel U یکجور باسترک در اروپا
killdee U یکجور مرغ باران
mine thrower U یکجور توپ سنگری
staniel U یکجور باز کوچک
meerscham U یکجور گل نرم چپق
mayweed U یکجور بابونه بدبو
marcelwave U یکجور فر یا موج که بمومیدهند
sparable U یکجور سنگ اهکی
sea asparagus U یکجور خرچنگ دریایی
kirschwasser U یکجور عرق البالو
mountain cork U یکجور پنبه کوهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com