English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
noyau U یکجور نوشابه که مغز هسته بان میزنند
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
millboard U مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
maud U یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket U یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
i hear a tap at the door U در میزنند
they serve it with butter U کره به ان میزنند
there is a ring at the door U دم در زنگ میزنند
the stars twinkle U چشمک میزنند
birds are singing U مرغان چهچه میزنند
the horse paws the ground U اسب سم بزمین میزنند
card board U مقوای نازک
mount U مقوای عکس
matchsticks U مقوای کبریت
cardboard U مقوای نازک
junk board U مقوای کلفت
strawboard U مقوای کاهی
straw board U مقوای ضخیم
matchstick U مقوای کبریت
press board U مقوای فشرده
corrugated cardboard U مقوای موجدار
mounts U مقوای عکس
junk bozrd U مقوای ضخیم
asphalt coated pasteboard U مقوای قیر اندود
millboard U مقوای جلد کتاب
corrugated carboard U مقوای موج دار
pipe light U تیکه چوبی که با ان پیپ یاچپق را اتش میزنند
wedding favour U گل یا نوار سفید که به افتخارعروسی به جامه خود میزنند
kench U تغاری که ماهی یاپوست رادران نمک میزنند
jew's harp U سازی که با دندان نگاه میدارند و باانگشت میزنند
gongs U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
irredentist U طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
gong U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
corrugated cardboard U مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
tagboard U مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
by gone U چیزهای گذشته
cates U چیزهای لذیذ
oddment U چیزهای متفرقه
the sublime U چیزهای بلندوعالی
the inevitable U چیزهای عادی
munching U چیزهای جویدنی
bygone U چیزهای گذشته
munches U چیزهای جویدنی
munch U چیزهای جویدنی
valuables U چیزهای بهادار
trivia U چیزهای بی اهمیت
munched U چیزهای جویدنی
inflammables U چیزهای اتشگیر
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
incidentals U چیزهای کوچک
inanimate objects U چیزهای بیجان
post matter U چیزهای پستی
gaudery U چیزهای کم بها
scatterings U چیزهای پراکنده
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
microtomy U بریدن چیزهای ریز
paleology U دانش چیزهای کهنه
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
inter alia U میان چیزهای دیگر
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
impediment U چیزهای دست و پاگیر
impediments U چیزهای دست و پاگیر
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
among others U میان چیزهای دیگر
among other things U میان چیزهای دیگر
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
gutter man U دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
pan pipe U یکجور نی
pandean pipe U یکجور نی
homogeneous U یکجور
alike U یکجور
lotuses U یکجور نیلوفرابی
trebuchet U یکجور ترازو
lotus U یکجور نیلوفرابی
custard pie U یکجور شیرینی
mignonette U یکجور گل میخک
aigret U یکجور ماهیخوار
onion couch U یکجور جو وحشی
lotos U یکجور نیلوفرابی
pippin U یکجور سیب
onion grass U یکجور جو وحشی
lampereel U یکجور ماهی
lambs wool U یکجور نوشابه
lewis gun U یکجور مسلسل
nonsuch U یکجور یونجه
osborne U یکجور بیسکویت
trebucket U یکجور ترازو
moloch U یکجور سوسماراسترالیایی
pair royal U سه برگ یکجور
pair royal U سه سر سه طاس یکجور
petard U یکجور ترقه
costrel U یکجور قمقمه
gleek U سه برگ یکجور
snow flake U یکجور گل حسرت
sheers U یکجور جرثقیل
sheer legs U یکجور جرثقیل
cold cream U یکجور مرهم
rubicelle U یکجور یاقوت
dutchmans U یکجور گل ساعت
griffon U یکجور لاشخور
polyanthus U یکجور نرگس
pandore U یکجور سه تار
double pair royal U چهارطاس یکجور
cracker U یکجور شیرینی
elephant'sgrass U یکجور لویی
Jaffa U یکجور پرتغال
crackers U یکجور شیرینی
mine thrower U یکجور توپ سنگری
meerscham U یکجور گل نرم چپق
trammel U یکجور دام یا تور
missel U یکجور باسترک در اروپا
sparable U یکجور سنگ اهکی
mountain cork U یکجور پنبه کوهی
sea asparagus U یکجور خرچنگ دریایی
sardonyx U یکجور عقیق یمانی
pavan U یکجور رقص سنگین
dressing-up U یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
weever U یکجور ماهی خاردار
pipistrel U یکجور شبکور کوچک
pollack or lock U یکجور ماهی روغن
orfe U یکجور ماهی طلایی
orang utan U یکجور بوزینه درازدست
onion skin U یکجور کاغذ نازک
staniel U یکجور باز کوچک
omber or ber U یکجور بازی گنجفه
pullicate U یکجور دستمال رنگی
sand fly U یکجور پشه ریز
paris blue U یکجور نیل فرنگی
kirschwasser U یکجور عرق البالو
grams U یکجور باقلا گرم
custard U یکجور شیرینی یا فرنی
buns U یکجور کلوچه یاکماج
fandangos U یکجور رقص اسپانیولی
fandango U یکجور رقص اسپانیولی
busbies U یکجور کلاه پوستی
magenta U یکجور رنگ قرمز
bun U یکجور کلوچه یاکماج
standards U همگون یکنواخت یکجور
standard U همگون یکنواخت یکجور
lansquenet U یکجور بازی گنجفه
grammes U یکجور باقلا گرم
gram U یکجور باقلا گرم
killdee U یکجور مرغ باران
muggins U یکجور بازی دومینو
busby U یکجور کلاه پوستی
chrysoprase U یکجور یاقوت زرد
maiolica U یکجور کاشی صورتی
marcelwave U یکجور فر یا موج که بمومیدهند
brandling U یکجور کرم خاکی
majolica U یکجور کاشی صورتی
catamountain U یکجور گربه دشتی
catbird U یکجور باسترک امریکایی
catamount U یکجور گربه دشتی
double pair royal U چهار برگ یکجور
mayweed U یکجور بابونه بدبو
deer tiger U یکجور یوز امریکایی
humming bird U یکجور مرغ مگس خوار
stone break U یکجور گیاه که در سنگ میروید
paroquet U یکجور طوطی کوچک دم دراز
inverness U یکجور ردای بی استین مردانه
inyala U یکجور بز کوهی در افریقای جنوبی
rounders U یکجور بازی گوی وچوگان
buskin U یکجور چکمه که تا زیر زانومیرسد
homogenize U یکجور وهم جنس کردن
cricket U زنجره یکجور گوی بازی
bice U یکجور رنگ ابی یاسبز
hug me tight U یکجور جامهء کشباف چسبان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com