Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
carronade
U
یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sacks
U
پیراهن گشاد و کوتاه
sacked
U
پیراهن گشاد و کوتاه
sack
U
پیراهن گشاد و کوتاه
straddled
U
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles
U
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle
U
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
culverin
U
یکجورتوپ قدیمی
basket ball
U
یکجورتوپ بازی
To walk with ones feet wide apart.
U
گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes.
U
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
loose-fitting
U
گشاد
reamer
U
گشاد کن
wide
U
گشاد
loose fitting
U
گشاد
straddle
U
گشاد با زی
widest
U
گشاد
wider
U
گشاد
straddles
U
گشاد با زی
loosest
U
گشاد
loose
U
گشاد
broadest
U
گشاد
broad
U
گشاد
broader
U
گشاد
straddled
U
گشاد با زی
looser
U
گشاد
pajamas
U
شلوار گشاد
spacious
U
جامع گشاد
straddles
U
گشاد نشستن
wide mouthed
U
دهن گشاد
bell mouthed
U
دهن گشاد
straddled
U
گشاد نشستن
bigmouthed
U
دهن گشاد
stretchier
U
گشاد شونده
stretchiest
U
گشاد شونده
dilate
U
گشاد کردن
dilates
U
گشاد کردن
slop
U
شلوار گشاد
dilating
U
گشاد کردن
dilatant
U
گشاد شونده
slopped
U
شلوار گشاد
slopping
U
شلوار گشاد
slip on
U
لباس گشاد
reaming
U
گشاد کردن
straddle
U
گشاد نشستن
slip-ons
U
لباس گشاد
ream
U
گشاد کردن
stretchy
U
گشاد شونده
jars
U
شیشه دهن گشاد
wide eyed
U
دارای چشم گشاد
wide-eyed
U
دارای چشم گشاد
blouses
U
پیراهن یاجامه گشاد
blouse
U
پیراهن یاجامه گشاد
varicosity
U
گشاد شدگی سیاهرگ
mother hubbard
U
لباس گشاد زنانه
oxbags
U
شلوار خیلی گشاد
to let out
U
افشاکردن گشاد کردن
oxford bags
U
شلوار خیلی گشاد
slacks
U
کساد کردن گشاد
robes
U
لباس بلند و گشاد
robe
U
لباس بلند و گشاد
Wellington
U
چکمه دهان گشاد
carboy
U
تنگ دهن گشاد
capacious
U
گنجایش دار گشاد
mason jar
U
کوزه دهن گشاد
clump block
U
قرقره دهان گشاد
varix variously
U
سیاهرگ گشاد شده
jars
U
کوزه دهن گشاد
jarred
U
شیشه دهن گشاد
slackest
U
کساد کردن گشاد
dolman sleeve
U
استین گشاد و اویخته
slack
U
کساد کردن گشاد
jar
U
کوزه دهن گشاد
jar
U
شیشه دهن گشاد
dalmatic
U
خرقه استین گشاد
jarred
U
کوزه دهن گشاد
astraddle
U
دارای پای گشاد
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
scrawling
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
risk
U
گشاد بازی بخطر انداختن
scrawls
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
risking
U
گشاد بازی بخطر انداختن
risks
U
گشاد بازی بخطر انداختن
risked
U
گشاد بازی بخطر انداختن
To spend recklessly ( prodigally ) .
U
گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
sprawl
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
straddle
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
scrawled
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls
U
گشاد نشستن هرزه روییدن
straddled
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
scrawl
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
To widen a road .
U
جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
rochet
U
جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
raglan
U
پالتو استین گشاد سبک و فراخ
krater
U
کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
These shoes are too big for me .
U
این کفشها برایم گشاد است
The shoes are a size too big for my feet.
U
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
varicosity
U
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
pajamas
U
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
She likes loose - fitting dresses .
U
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
bloomer
U
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
chimere
U
خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
slopped
U
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping
U
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop
U
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
The position is over his head . he cannot cope with it .
U
این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
bay
U
دهانه خلیج دهانه گشاد
baying
U
دهانه خلیج دهانه گشاد
bays
U
دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed
U
دهانه خلیج دهانه گشاد
curt
<adj.>
U
کوتاه
liliputian
U
قد کوتاه
concise
U
کوتاه
of short duration
U
کوتاه
concise
<adj.>
U
کوتاه
short
<adj.>
U
کوتاه
synoptic
U
کوتاه
succinct
U
کوتاه
dwarfish
U
کوتاه
fleeting
<adj.>
U
کوتاه
down
U
کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
pygmy
U
کوتاه
scut
U
دم کوتاه
pigmy
U
قد کوتاه
pigmy
U
کوتاه
stocky
U
کوتاه
stockiest
U
کوتاه
stunting
U
کوتاه
stockier
U
کوتاه
stunt
U
کوتاه
pigmies
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
curtal
U
کوتاه
dumpy
U
کوتاه
little
U
کوتاه
pygmies
U
قد کوتاه
pigmies
U
قد کوتاه
low
U
کوتاه
succinct
<adj.>
U
کوتاه
miniatures
U
کوتاه
stunts
U
کوتاه
miniature
U
کوتاه
puny
U
قد کوتاه
shortest
U
کوتاه
shorter
U
کوتاه
short
U
کوتاه
pygmies
U
کوتاه
cut off
U
کوتاه کردن
short period
U
دوره کوتاه
short precision
U
دقت کوتاه
conte
U
داستان کوتاه
correption
U
کوتاه کردن
chip shot
U
ضربه کوتاه
truncating
U
کوتاه کردن
gnomical
U
کوتاه لب نویس
hare sighted
U
کوتاه بین
chitchat
U
صحبت کوتاه
scutter
U
دو باگامهای کوتاه
chiton
U
قبای کوتاه
truncates
U
کوتاه کردن
half timber
U
الوار کوتاه
coatee
U
دامن کوتاه
half pint
U
کوتاه تر از مقدارمتوسط
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
bas-relief
U
برجسته کوتاه
easy term
U
کوتاه مدت
short drop
U
دراپ کوتاه
lie down
U
استراحت کوتاه
lie-down
U
استراحت کوتاه
stag
U
کوتاه کردن
stags
U
کوتاه کردن
short circuit
U
اتصال کوتاه
short burst
U
رگبار کوتاه
short blast
U
سوت کوتاه
detruncate
U
کوتاه کردن
short blast
U
بوق کوتاه
draw in
U
کوتاه شدن
scurrying
U
مسابقه کوتاه
bas relief
U
برجسته کوتاه
clipping
U
کوتاه کردن
scurried
U
مسابقه کوتاه
fubsy
U
کوتاه وکلفت
scurries
U
مسابقه کوتاه
escopette
U
قرابینه کوتاه
cutty sark
U
دامن کوتاه
scurry
U
مسابقه کوتاه
escopet
U
قرابینه کوتاه
short brittle
U
شکننده- کوتاه
epigrammatical
U
کوتاه ونیشدار
detruncation
U
کوتاه شدگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com