English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high fidelity receiver U گیرنده رابط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
principal line U خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
backward U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requesting U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
signalling U 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
adapter U رابط
link U رابط
liaison U رابط
go between U رابط
fitting U رابط
internuncial U رابط
interfaces U رابط
interface U رابط
liaisons U رابط
copulative U رابط
connector U رابط
connective U رابط
point of intersection U رابط
wiring connector U رابط
interneuron U نورون رابط
fuse wire U رابط فیوز
interface card U کارت رابط
inductor hose U لوله رابط
reducer U لوله رابط
reducing adaptor U رابط کاهنده
high line U پل رابط اصلی
baying U پل رابط در پل شناور
bayed U پل رابط در پل شناور
bay U پل رابط در پل شناور
link U شاخه رابط
journals U شفت رابط
feeder canal U نهر رابط
internuncial neuron U نورون رابط
internuncio U رابط پیک
parallel interface U رابط موازی
connections U میلههای رابط
patch cord U سیم رابط
connecting cable U کابل رابط
standard interface U رابط استاندارد
connecting rod U میله رابط
logical connector U رابط منطقی
logical connective U رابط منطقی
link chain U زنجیر رابط
link belt U تسمه رابط
liaison officer U افسر رابط
push rod U میل رابط
push rod U میله رابط
lead in wire U سیم رابط
lamp connector رابط لامپ
connecting tube U لوله رابط
bays U پل رابط در پل شناور
lead U رابط برق
cylinderical fit U رابط استوانهای
connector plug U دوشاخه رابط
connector switch U کلید رابط
box connector U رابط جعبه
journal U شفت رابط
ground liaison U رابط زمینی
trunk line U رابط ترانک
leads U رابط برق
continuity equation U رابط پیوستگی
bent adaptor U رابط خمیده
fuse link U رابط فیوز
enlarging adapter U رابط فزاینده
ediswan connector U رابط ادیسوان
serial interface U رابط سری
edge connector U رابط لبه
centronics interface U رابط موازی
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
machine address U محل یک شی در رابط ه با مبدا
liaise U رابط نظامی بودن
artillery liaison officer U افسر رابط توپخانه
battery connector U رابط پیل باتری
command liaison U شبکه رابط یکان
cell connector U رابط پیل باتری
crawl trench U خطوط رابط سنگرها
commissural fibres U رشتههای عصبی رابط
command liaison U افسر رابط فرماندهی
commissure U بافت عصبی رابط
triatic stay U بکسل رابط ناو
air liaison officer U افسر رابط هوایی
dry cell connector U رابط پیل خشک
test lead U رابط برق ازمایش
expression U فرمول یا رابط ه ریاضی
expressions U فرمول یا رابط ه ریاضی
switch position U موضع رابط دفاعی
cross tree U رابط عرضی دکلها
relay post U پست رابط ستون
liaising U رابط نظامی بودن
flared fitting U رابط قیفی شکل
liaises U رابط نظامی بودن
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
anterior commissure U بافت رابط قدامی
intervening variable U متغیر فرضی رابط
liaised U رابط نظامی بودن
application program interface U میانجی یا رابط برنامه کاربردی
air transport liaison officer U افسر رابط ترابری هوایی
api U رابط یامیانجی برنامه کاربردی
commissurotomy U برداشتن بافت عصبی رابط
interface U وصل کردن از طریق رابط
interfaces U وصل کردن از طریق رابط
programmable communications interface U رابط مخابراتی برنامه پذیر
to catch the connection U وسیله نقلیه رابط را گرفتن
floating U محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
crawl trench U سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
ditched U گودال سنگر رابط خندق کندن
cross bleed U سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
ditch U گودال سنگر رابط خندق کندن
sbc U RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
cylinderical limit gage U دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
ditches U گودال سنگر رابط خندق کندن
logical connective U رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
logical operators U رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
I missed the connection. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
relations between load, shear and moment U رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
venn diagram U نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relative U محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relational database U پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
eia interface U یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
function U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functions U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
line haul U خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
graph U نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graphs U نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
tac log group U گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
ccitt v. U در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
quick disconnect U نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
adopter U گیرنده
catcher U گیرنده
payees U گیرنده
accipient U گیرنده
catchy U گیرنده
catchiest U گیرنده
payee U گیرنده
fetching U گیرنده
catchier U گیرنده
consignee U گیرنده
acceptor U گیرنده
touching U گیرنده
prehensile U گیرنده
receptors U گیرنده
receptor U گیرنده
barrage reception U سد گیرنده
getter U گیرنده
prehensory U گیرنده
sensor U گیرنده
reciever U گیرنده
assignee U گیرنده
recipients U گیرنده
prehensorial U گیرنده
recipient U گیرنده
receivers U گیرنده
addressee U گیرنده
addressees U گیرنده
receiver U گیرنده
grantee U گیرنده
reciptacle U گیرنده
presentation manager U تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
decisions U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
privilege U وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
loanee U وام گیرنده
mortgagee U رهن گیرنده
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
pledgee U وثیقه گیرنده
tube receiver U گیرنده لامپی
two valve receiver U گیرنده دو لامپی
photoreceptor U گیرنده نور
volumetric receptor U گیرنده حجمی
concluder U نتیجه گیرنده
offtake canal U کانال گیرنده
proprioceptor U گیرنده عضلانی
passcatcher U گیرنده پاس
consignee U گیرنده امانت
nociceptor U گیرنده درد
pledgee U رهن گیرنده
transreceiver U فرستنده و گیرنده
transferee U انتقال گیرنده
television receiver U گیرنده تلویزیونی
opiate receptor U گیرنده افیونی
single circuit receiver U گیرنده یک مداره
receiving set U گیرنده رادیویی
enteroceptor U گیرنده احشایی
enteroceptor U گیرنده درونی
interoceptor U گیرنده احشایی
interoceptor U گیرنده درونی
exempted , adressee U گیرنده استثنایی
exteroceptor U گیرنده برونی
sound probe U گیرنده صوتی
inductance U گیرنده انرژی
feoffee U گیرنده تیول
grantee U انتقال گیرنده
grabber hand U دست گیرنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com