English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
donatory U گیرنده بخشش یاهدیه یاهبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backward U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requesting U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
signalling U 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
remission U بخشش
grant U بخشش
granted U بخشش
grants U بخشش
remittal U بخشش
releases U بخشش
dotation U بخشش
released U بخشش
lot U بخشش
endowment U بخشش
absolution U بخشش
release U بخشش
gratia U بخشش
givig U بخشش
pity U بخشش
pities U بخشش
pardoned U بخشش
pardoning U بخشش
pardons U بخشش
forgiveness U بخشش
profusion U بخشش
munificence U بخشش
boon U بخشش
clemency U بخشش
pardon U بخشش
boons U بخشش
largess U بخشش
pitied U بخشش
baksheesh U بخشش
gifts U بخشش
generosity U بخشش
bountifulness U بخشش
bestowment U بخشش
bestowal U بخشش
bounty U بخشش
benefaction U بخشش
gift U بخشش
donation U بخشش
endowments U بخشش
donations U بخشش
forgivingly U از روی بخشش
beneficence U بخشش نیکوکاری
gifted U دارای بخشش
to ask for quarter U بخشش طلبیدن
mercy U بخشش مرحمت
absolutory U بخشش امیز
absolvable U بخشش پذیر
gracing U بخشش بخت
grace U بخشش بخت
irremissibility U بخشش ناپذیری
graced U بخشش بخت
apanage U متعلفات بخشش
graces U بخشش بخت
magneficence U بخشش کرم
debt cut U بخشش بدهکای
debt forgiveness U بخشش بدهکای
debt relief U بخشش بدهکای
pardon U بخشش فرمان عفو
pardoned U بخشش فرمان عفو
remission of sins U بخشش یا امرزش گناهان
pardoning U بخشش فرمان عفو
deprecation U دعای بخشش یاشفاعت
irremissibly U بطور بخشش ناپذیر
pardons U بخشش فرمان عفو
forgivable U بخشیدنی بخشش پذیر
excusable U قابل بخشش و معافیت بخشیدنی
haircut U بخشش بدهکای [اصطلاح مجازی]
pardoable U امرزش پذیر قابل بخشش
irremissible U بخشش ناپذیر غیر قابل عفو
I think we are out of the woods. <idiom> U فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
liberal gift U بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
recipients U گیرنده
receptors U گیرنده
recipient U گیرنده
catchy U گیرنده
accipient U گیرنده
catchiest U گیرنده
addressee U گیرنده
addressees U گیرنده
grantee U گیرنده
fetching U گیرنده
getter U گیرنده
payee U گیرنده
payees U گیرنده
consignee U گیرنده
catcher U گیرنده
receptor U گیرنده
sensor U گیرنده
prehensorial U گیرنده
prehensile U گیرنده
adopter U گیرنده
receiver U گیرنده
receivers U گیرنده
assignee U گیرنده
barrage reception U سد گیرنده
acceptor U گیرنده
catchier U گیرنده
touching U گیرنده
reciptacle U گیرنده
prehensory U گیرنده
reciever U گیرنده
acquest U مال بدست اورده ازدسترنج یا بخشش مال غیرموروثی
offtake canal U کانال گیرنده
auto radio U گیرنده اتومبیل
bailee U تحویل گیرنده
crystal set U گیرنده اشکارساز
clocker U گیرنده وقت
consignee U گیرنده امانت
baroreceptor U گیرنده فشار
nociceptor U گیرنده درد
bribee U رشوه گیرنده
catch of guage U گیرنده بارانسنج
cell receptor U گیرنده سلولی
cessionary U انتقال گیرنده
chemoreceptor U گیرنده شیمیایی
beat receiver U گیرنده تداخلی
communication receiver U گیرنده مخابرات
concluder U نتیجه گیرنده
grabber hand U دست گیرنده
opiate receptor U گیرنده افیونی
receiving set U دستگاه گیرنده
receiving set U گیرنده رادیویی
inductance U گیرنده انرژی
high fidelity receiver U گیرنده رابط
rejuvenescent U جوانی از سر گیرنده
revenger U انتقام گیرنده
single circuit receiver U گیرنده یک مداره
grantee U انتقال گیرنده
sound probe U گیرنده صوتی
television receiver U گیرنده تلویزیونی
fondler U اغوش گیرنده
receiving antenna U انتن گیرنده
itching palm U دست گیرنده
passcatcher U گیرنده پاس
pawnee U رهن گیرنده
photoreceptor U گیرنده نور
pledgee U وثیقه گیرنده
pledgee U رهن گیرنده
mortgagee U رهن گیرنده
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
proprioceptor U گیرنده عضلانی
loanee U وام گیرنده
radio receiver U گیرنده رادیویی
iterant U ازسر گیرنده
feoffee U گیرنده تیول
exteroceptor U گیرنده برونی
transreceiver U فرستنده و گیرنده
tube receiver U گیرنده لامپی
two valve receiver U گیرنده دو لامپی
volumetric receptor U گیرنده حجمی
distilling receiver U گیرنده تقطیر
distance receptor U گیرنده دوربرد
transferee U انتقال گیرنده
transferee U تحویل گیرنده
exempted , adressee U گیرنده استثنایی
interoceptor U گیرنده درونی
interoceptor U گیرنده احشایی
enteroceptor U گیرنده درونی
enteroceptor U گیرنده احشایی
thermoreceptor U گیرنده دمایی
donee U هبه گیرنده
tither U عشر گیرنده
transceiver U فرستنده و گیرنده
donee U گیرنده هدیه
donee U گیرنده هبه
decision maker U تصمیم گیرنده
jams U سد گیرنده پاس
comprehensive U فرا گیرنده
striking U موثر گیرنده
payee U گیرنده وجه
payees U گیرنده وجه
borrower U وام گیرنده
borrower U قرض گیرنده
strikingly U موثر گیرنده
decreasing U نقصان گیرنده
trainee U تعلیم گیرنده
jammed U سد گیرنده پاس
jam U سد گیرنده پاس
receivers U فرف گیرنده
receivers U گیرنده رادیویی
receivers U دستگاه گیرنده
receiver U فرف گیرنده
receiver U گیرنده رادیویی
receiver U دستگاه گیرنده
trainees U تعلیم گیرنده
borrowers U وام گیرنده
amateur receiver U گیرنده اماتور
acceptor level U تراز گیرنده
determiners U تصمیم گیرنده
prepossessing U گیرنده جالب
determiner U تصمیم گیرنده
acquisitive فرا گیرنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com