Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
addled
<adj.>
U
گیج و ناتوان در درست فکر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debilitate
U
ناتوان کردن
invalids
U
ناتوان کردن
disabling
U
ناتوان کردن
invalid
U
ناتوان کردن
disable
U
ناتوان کردن
disables
U
ناتوان کردن
invalidate
U
ناتوان کردن
disenable
U
ناتوان کردن
invalidated
U
ناتوان کردن
invalidates
U
ناتوان کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
enervate
U
ناتوان کردن بی اثرکردن
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupting
U
ناتوان کردن وقفه
interrupts
U
ناتوان کردن وقفه
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
commenting
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
gruel
U
عاجز کردن ناتوان کردن
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
inable
<adj.>
U
ناتوان
disabled
U
ناتوان
incompetent
<adj.>
U
ناتوان
asthenic
U
ناتوان
incapacitated
<adj.>
U
ناتوان
impotent
<adj.>
U
ناتوان
unfit
<adj.>
U
ناتوان
incapable
<adj.>
U
ناتوان
incapable
U
ناتوان
impuissant
U
ناتوان
handicapped
U
ناتوان
unable
U
ناتوان
invalids
U
ناتوان
invalid
U
ناتوان
infirm
U
ناتوان
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
trims
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
fix up
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
weaves
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
build
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
make
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
debilitative
U
ناتوان کننده
impotent
U
ناتوان اکار
irretentive
U
ناتوان در نگاهداری
disabling
U
ناتوان ساختن
sickly
U
ناتوان رنجور
disable
U
ناتوان ساختن
debilitant
U
ناتوان کننده
sickliest
U
ناتوان رنجور
sicklier
U
ناتوان رنجور
disables
U
ناتوان ساختن
weaklings
U
ناتوان بی بنیه
feeblest
U
ناتوان عاجز
decaying
U
که ناتوان میشود
decayed
U
که ناتوان میشود
debilitation
U
ناتوان سازی
decay
U
که ناتوان میشود
decays
U
که ناتوان میشود
weakling
U
ناتوان بی بنیه
feebler
U
ناتوان عاجز
feeble
U
ناتوان عاجز
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
scrambles
U
املت درست کردن
vint
U
درست کردن یا ریختن
pond
U
حوض درست کردن
ponds
U
حوض درست کردن
team
U
دسته درست کردن
teams
U
دسته درست کردن
manipulates
U
با استادی درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
dresses
U
درست کردن لباس
manipulates
U
با دست درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
frame
U
پاپوش درست کردن
to toss up
U
زود درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
scrambled
U
املت درست کردن
scramble
U
املت درست کردن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
manipulate
U
با استادی درست کردن
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
dress
U
درست کردن لباس
re form
U
دوباره درست کردن
scrambling
U
املت درست کردن
dowel
U
میخچه درست کردن
to make something
U
چیزی را درست کردن
hedges
U
خاربست درست کردن
to mill flour
U
ارد درست کردن
strike off
U
بی زحمت درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
image erection
U
درست کردن تصویر
hedged
U
خاربست درست کردن
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
blow down
U
بافوت درست کردن
corn popping
U
درست کردن چس فیل
hedge
U
خاربست درست کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
railroads
U
پاپوش درست کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
die sink
U
خزینه درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
railroad
U
پاپوش درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
stalling torque
U
گشتاور پیچشی ناتوان
disabling
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
inability to box
U
ناتوان از ادامه دادن
disable pulse
U
تپش ناتوان ساز
disable
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
disables
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com