Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
variform
U
گوناگون مختلف الشکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
varriform
U
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
Other Matches
variant
U
گوناگون مختلف
various books
U
کتابهای گوناگون یا مختلف
uniforms
U
متحد الشکل
uniform
U
متحد الشکل
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
chart
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charting
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
fractional
U
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
selectable
U
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage
U
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis
U
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm
U
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network
U
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
paint program
U
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocate
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functioned
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
U
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
busing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous
U
مختلف الجنس و مختلف النوع
profiling
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highways
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
diverse
U
گوناگون
various
U
گوناگون
variate
U
گوناگون
multiple
U
گوناگون
sundries
U
گوناگون
odd and ends
U
گوناگون
sundry
U
گوناگون
protean
U
گوناگون
miscellaneous
U
گوناگون
mixtilineal
U
گوناگون خط
varicolored
U
گوناگون
multifarious
U
گوناگون
variegated
U
گوناگون
pied
U
گوناگون
varied
U
گوناگون
heterochromous
U
گوناگون
oddments
U
مواد گوناگون
here and there
<idiom>
U
درمکانهای گوناگون
diversified
U
گوناگون ساختن
diversifies
U
گوناگون ساختن
miscellaneously
U
بطور گوناگون
varia
U
اشیا گوناگون
wide-ranging
U
متنوع - گوناگون
multiple
U
چندلا گوناگون
varietal
U
گوناگون پر از تنوعات
varia
U
مطالب گوناگون
diversify
U
گوناگون ساختن
undervarious
U
بعناوین گوناگون
under various titles
U
به عناوین گوناگون
diversifying
U
گوناگون ساختن
versicolor
U
برنگهای گوناگون
variegated colours
U
رنگهای گوناگون
miscellanies
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
polyphagia
U
خورنده غذاهای گوناگون
miscellany
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
sundry
U
اقلام متفرقه گوناگون
heterochromous
U
دارای رنگهای گوناگون
manifoldly
U
بطور متعدد یا گوناگون
humoursomeness
U
حالات ویژه گوناگون
polyvalent
U
دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
symposium
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
catchall
U
فرف یامخزن اشیاء گوناگون
varied
U
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
job lot
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
job lots
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
symposiums
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposia
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
omnibus bill
U
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
redundancy
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
Reforms are needed in various directions.
U
تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
moto scramble
U
مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
multi purpose vehicle
U
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
redundancies
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
He gets paid wering different hats .
U
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
universal provider
U
سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
input output table
U
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
heteromorphic
U
جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
hexapla
U
کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
instructional computing
U
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
boilerplate
U
قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
maypole
U
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
p system
U
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
hypercard
U
نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
varying
U
مختلف
disparate
U
مختلف
diverse
U
مختلف
divergent
U
مختلف
various
U
مختلف
dissimilar
U
مختلف
variegated
U
مختلف
sundry
U
مختلف
discrepant
U
مختلف
miscellaneous
U
مختلف
off
U
مختلف
diverse
U
مختلف مخالف
variously
U
بطور مختلف
polyphyletic
U
مختلف الاجداد
variate
U
مختلف کردن
half breed
U
از نژاد مختلف
half caste
U
ازنژاد مختلف
heterochromatic
U
مختلف اللون
two discrepant stories
U
دو حکایت مختلف
polyphyletic
U
از نژادهای مختلف
diversely
U
به اشکال مختلف
several
U
جدا مختلف
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
asynchronous
U
مختلف الزمان
eccentric
U
مختلف المرکز بودن
international
U
مربوط به کشورهای مختلف
eccentrics
U
مختلف المرکز بودن
disjunctive
U
دارای دو شق مختلف فصلی
multifarious
U
دارای انواع مختلف
internationals
U
مربوط به کشورهای مختلف
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
holdall
U
جعبه اسبابهای مختلف
holdalls
U
جعبه اسبابهای مختلف
syntax
U
هم اهنگی قسمتهای مختلف
commodity loading
U
بارگیری کالاهای مختلف
multi tone horn
U
بوق با اصوات مختلف
interracial
U
بین نژادهای مختلف
stock market
U
بورس کالاهای مختلف
stock markets
U
بورس کالاهای مختلف
miscellanist
U
نویسنده مطالب مختلف
rank and file
U
شئون مختلف نظامی
diversiform
U
دارای اشکال مختلف
stage
U
مراحل مختلف یک موشک
stages
U
مراحل مختلف یک موشک
process
U
مراحل مختلف چیزی
plug
U
ورودی که به وسایل مختلف
interrace
U
بین نژادهای مختلف
heterochromatic
U
دارای رنگهای مختلف
The various strata of society.
U
طبقات مختلف اجتماع
plugs
U
ورودی که به وسایل مختلف
run around
<idiom>
U
گردش درمناطق مختلف
varisized
U
دارای اندازههای مختلف
plugging
U
ورودی که به وسایل مختلف
intercollegiate
U
بین کالجهای مختلف
processes
U
مراحل مختلف چیزی
team tennis
U
بازیهای مختلف تنیس
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
catamarans
U
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
interdisciplinary
U
مربوط به رشتههای مختلف علمی
blocky
U
پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
bipolar
U
تراترسیتور با سه لایه مختلف به صورت -p -n p یا -n -p n
polytechnics
U
وابسته به علوم عملی مختلف
allomorph
U
تصاریف مختلف کلمه یا فعل
catamaran
U
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
adapter
U
دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
polygenesis
U
پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
walleyed
U
انواع مختلف اردک ماهی
walleye
U
انواع مختلف اردک ماهی
stochastic
U
دارای تغییردر مواقع مختلف
byte
U
کامپیوتر با طول کلمه مختلف
syncretic
U
تلفیق کننده عقاید مختلف
outcross
U
امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
homonymous
U
دارای دویاچند معنی مختلف
interbreed
U
نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
polytechnic
U
وابسته به علوم عملی مختلف
multi rate meter
U
کنتور با چند نرخ مختلف
polytechnical
U
وابسته به علوم عملی مختلف
caste
U
طبقات مختلف مردم هند
castes
U
طبقات مختلف مردم هند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com