Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
docl pass
U
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
attrition
U
کناررفتن یاخروج از مسابقه
probate
U
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
stock certificate
U
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eyewitness
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
certifies
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
provisional ball
U
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
port complex
U
لنگرگاه
harbored
U
لنگرگاه
port
U
لنگرگاه
haven
U
لنگرگاه
harboring
U
لنگرگاه
harbours
U
لنگرگاه
harbourage
U
لنگرگاه
harborage
U
لنگرگاه
harbouring
U
لنگرگاه
harbors
U
لنگرگاه
harbour
U
لنگرگاه
harboured
U
لنگرگاه
harbor
U
لنگرگاه
dock
U
لنگرگاه
docked
U
لنگرگاه
docks
U
لنگرگاه
berthing
U
لنگرگاه
berthed
U
لنگرگاه
dockage
U
لنگرگاه
pier
U
لنگرگاه
piers
U
لنگرگاه
berth
U
لنگرگاه
anchorage
U
لنگرگاه
anchorages
U
لنگرگاه
berths
U
لنگرگاه
dock warrant
U
رسید لنگرگاه
dock receipt
U
رسید لنگرگاه
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
anchorage buoy
U
بویه لنگرگاه
levee
U
بند لنگرگاه
longshorement
U
باربر لنگرگاه
docker
U
کارگر لنگرگاه
longshoreman
U
باربر لنگرگاه
longshoremen
U
باربر لنگرگاه
dock yard
U
محوطه لنگرگاه
aerial port
U
لنگرگاه هوایی
anchorages
U
باج لنگرگاه
roadstead
U
لنگرگاه باز
anchorage
U
باج لنگرگاه
dockers
U
کارگر لنگرگاه
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
wharfs
U
لنگرگاه لنگر انداختن
wharf
U
لنگرگاه لنگر انداختن
roadstead
U
لنگرگاه دور از ساحل
wharfinger
U
صاحب لنگرگاه یابارانداز
advanced fleet anchorage
U
لنگرگاه مقدم ناوگان
berth
U
اطاق کشتی لنگرگاه
roadstead
U
لنگرگاه بدون حفاظ
berthing
U
اطاق کشتی لنگرگاه
berths
U
اطاق کشتی لنگرگاه
wharves
U
لنگرگاه لنگر انداختن
leave the anchorage
U
ترک کردن لنگرگاه
berthed
U
اطاق کشتی لنگرگاه
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
dry docks
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry dock
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
wharfinger
U
مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
dock warrant
U
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
marinas
U
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marina
U
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dock receipt
U
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
boat trains
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
report
U
گواهی
testimony
U
گواهی
certificates
U
گواهی
certification
U
گواهی
warranting
U
گواهی
warranted
U
گواهی
warrant
U
گواهی
warrants
U
گواهی
testimonies
U
گواهی
attestation
U
گواهی
certificate
U
گواهی
depositions
U
گواهی
witness
U
گواهی
oral evidence
U
گواهی
witnessing
U
گواهی
witnesses
U
گواهی
legalization
U
گواهی
deposition
U
گواهی
grade
U
گواهی
mark
U
گواهی
witnessed
U
گواهی
evidence
U
گواهی
reference
[testimonial]
U
گواهی
certificate
[official document]
U
گواهی
attestation
U
گواهی
certificate of quantity
U
گواهی مقدار
certificate of quantity
U
گواهی کمیت
certificate of quality
U
گواهی کیفیت
testimonial
U
گواهی نامه
certificate of origin
U
گواهی مبداء
certificate of measurement
U
گواهی وزن
witnesses
U
گواهی دادن
certificate of survey
U
گواهی بازدید
testimonials
U
گواهی نامه
certificate
U
گواهی نامه
certificates
U
گواهی نامه
witnessed
U
گواهی دادن
certificating of quantity
U
گواهی کمیت
certificate of receipt
U
گواهی وصول
certificate of receipt
U
گواهی رسید
witness
U
گواهی دادن
certificate of origin
U
گواهی مبدا
certifier
U
گواهی کننده
inspection certificate
U
گواهی نظارت
birth certificate
U
گواهی تولد
insurance certificate
U
گواهی بیمه
bear witness
U
گواهی دادن
certificate of survey
U
گواهی بازرسی
bear testimony
U
گواهی دادن
interim certificates
U
گواهی موقت
back letter
U
گواهی تضمین
certificate of weight
U
گواهی وزن
affiant
U
گواهی نویس
certification
U
گواهی کردن
qualifying certificate
U
گواهی صلاحیت
call in evidence
U
گواهی خواستن از
certificate of measurement
U
گواهی مقدار
certificate of inspection
U
گواهی بازرسی
certificate of health
U
گواهی بهداشت
certificate of deposit
U
گواهی سپرده
certificate of death
U
گواهی فوت
certificate of damage
U
گواهی خسارت
certificate of compliance
U
گواهی تطبیق
certificate of analysis
U
گواهی بررسی
certificate of a doctor
U
گواهی پزشک
witnessing
U
گواهی دادن
inspection certificate
U
گواهی بازرسی
call to witness
U
گواهی خواستن از
certified check
U
چک گواهی شده
false evidence
U
گواهی کدب
quality certificate
U
گواهی کیفیت
deponent
U
گواهی نویس
depositions
U
گواهی کتبی
evidence
U
ملاک گواهی
health certificate
U
گواهی بهداشت
clean bill of health
<idiom>
U
گواهی سلامتی
depose
U
گواهی دادن
deposes
U
گواهی دادن
deposing
U
گواهی دادن
attest
U
گواهی دادن
attested
U
گواهی دادن
attesting
U
گواهی دادن
deposition
U
گواهی کتبی
false testimony
U
گواهی کذب
bill of health
U
گواهی بهداشت
bill of health
U
گواهی تندرستی
death certificate
U
گواهی فوت
death certificates
U
گواهی فوت
testified
U
گواهی دادن
testifies
U
گواهی دادن
testify
U
گواهی دادن
testifying
U
گواهی دادن
warrant
U
گواهی کردن
license
U
گواهی نامه
licensing
U
گواهی نامه
attests
U
گواهی دادن
certifies
U
گواهی کردن
warrants
U
گواهی حکم
warrantable
U
قابل گواهی
treasury warrant
U
گواهی خزانه
warrant
U
گواهی حکم
warrants
U
گواهی کردن
speak well for
U
گواهی دادن
to call in evidence
U
گواهی خواستن از
to bear witness
U
گواهی دادن
certified
U
گواهی شده
testis
U
تخم گواهی
to bear testimony
U
گواهی دادن
warranted
U
گواهی کردن
warranted
U
گواهی حکم
warranting
U
گواهی حکم
certify
U
گواهی کردن
certifying
U
گواهی کردن
warranting
U
گواهی کردن
taking of evidence
U
شنوایی گواهی
[حقوق]
bill of health
U
گواهی صحت مزاج
to give evidence before the court
U
در دادگاه گواهی دادن
hearing of evidence
U
شنوایی گواهی
[حقوق]
certificate
U
گواهی صادر کردن
attestor
U
گواهی دهنده گواه
false witness
U
گواهی یاشهادت دروغ
certificates
U
گواهی صادر کردن
certificate of deposit
U
گواهی پول سپرده
share certificate
U
گواهی مالکیت سهام
certificate of deposits
U
گواهی نامه سپرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com