Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
probate
U
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eyewitness
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate
U
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
partnering
U
شریک کردن شریک
yokefellow
U
شریک شریک زندگی
partner
U
شریک کردن شریک
partnered
U
شریک کردن شریک
partners
U
شریک کردن شریک
it is said that
U
گویند که
they say
U
گویند
the story goes
U
گویند
certifies
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
the report goes
U
چنین گویند
people say
U
مردم می گویند
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
That is what I call a scientist . There is a scientist for you .
U
به این می گویند دانشمند
he was a partner with me
U
با من شریک یا انباز بود شریک من بود
He is said to be very rich .
U
می گویند خیلی پولدار است
estate in joint tenancy
U
در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
metonymical
U
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
everything is good in its season
<proverb>
U
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
alburnum
U
طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
the common wealth of massachusette
U
چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
end bulb
U
انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
row
U
[ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
pidgin english
U
انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominiums
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
classical economics
U
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
atlantis
U
جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
escheat
U
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
irreprehensible
U
بی گناه
guiltless
U
بی گناه
misdemeanours
U
گناه
vice
U
گناه
niet culpable
U
بی گناه
deep dyed
U
گناه
reproachless
U
بی گناه
guilt
U
گناه
offense,etc
U
گناه
offence
U
گناه
offenses
U
گناه
misdemeanor
U
گناه
offenceless
U
بی گناه
delict
U
گناه
pure of guilt
U
بی گناه
vice-
U
گناه
crime
U
گناه
vices
U
گناه
vises
U
گناه
cleanhanded
U
بی گناه
misdemeanour
U
گناه
misdemeanors
U
گناه
offense
U
گناه
sackless
U
بی گناه
sinless
U
بی گناه
faults
U
گناه
sin
U
گناه
sinned
U
گناه
sinning
U
گناه
irreproachable
U
بی گناه
faulted
U
گناه
transgression
U
گناه
blameless
U
بی گناه
fault
U
گناه
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
blaming
U
اشتباه گناه
sinning
U
گناه ورزیدن
irreprovable
U
بی گناه رد نکردنی
peccatophobia
U
گناه هراسی
resipiscent
U
معترف به گناه
sinned
U
گناه ورزیدن
guilt feeling
U
احساس گناه
misdeed
U
جرم گناه
mortal sin
U
گناه کبیره
deadly sin
U
گناه کبیره
sin
U
گناه ورزیدن
hamartophobia
U
گناه هراسی
remission
U
عذر گناه
crime
U
گناه کردن
transgression
U
خطا گناه
sin of the f.
U
گناه جسم
venial
U
گناه صغیر
peccabillo
U
گناه کوچک
misdeeds
U
جرم گناه
blames
U
اشتباه گناه
blamed
U
اشتباه گناه
blame
U
اشتباه گناه
to perpetrate a crime
U
گناه کردن
erring
U
گناه کار
absolution
آمرزش گناه
venial sin
U
گناه صغیره
resipiscence
U
اقرار به گناه
most favored nation
U
کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
incendiary crime
U
گناه اتش انگیزی
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
a guilty conscience
[about]
U
وجدان با گناه
[بخاطر]
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
impenitently
U
بالجاجت در گناه کاری
impemitently
U
بااصرار در گناه کاری
i am shaped in sin
U
در گناه سرشته شده ام
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
i may thank myself
U
گناه از خودم است
the f.of adem
U
گناه یا انحراف ادم
besetting sin
U
گناه دست برندار
d.sin
U
گناه بزرگ عمدی
to sin agaist god
U
بخدا گناه ورزیدن
pardoner
U
کشیش امرزنده گناه
capital offence or crime
U
گناه مستوجب اعدام
to purify from sin
U
از گناه پاک کردن
guilt
U
گناه مجرمیت محکومیت
coagent
U
شریک
accessorial
U
شریک
counterpart
U
شریک
compatriots
U
شریک
pals
U
شریک
associating
U
شریک
compatriot
U
شریک
copratner
U
شریک
copartner
U
شریک
counterparts
U
شریک
pal
U
شریک
conpanion
U
شریک
privy
U
شریک
complier
U
شریک
coparcener
U
شریک
partner
U
شریک
sharer
U
شریک
partners
U
شریک
backers
U
شریک
participant
U
شریک
participants
U
شریک
backer
U
شریک
partaker
U
شریک
partnered
U
شریک
pardner
U
شریک
participator
U
شریک
partnering
U
شریک
joint
U
شریک
consorting
U
شریک
consorts
U
شریک
associate
U
شریک
associated
U
شریک
associates
U
شریک
consorted
U
شریک
company
U
شریک
accessory
U
شریک
consort
U
شریک
companies
U
شریک
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
to perpetrate a crime
U
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
to purify from sin
U
از قید گناه ازاد کردن
absolved
U
کسی را از گناه بری کردن
puratorial
U
پاک کننده گناه کفارهای
sin of omission
U
گناه فروگذاری از انجام امری
capital
U
گناه مستوجب اعدام سرمایه
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
to acknowledge your own guilt
[culpability]
U
به گناه خود اقرار کردن
salvationism
U
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
absolve
U
کسی را از گناه بری کردن
absolves
U
کسی را از گناه بری کردن
infallible
U
مصون از خطا منزه از گناه
absolving
U
کسی را از گناه بری کردن
original sin
U
نخستین گناه ادم ابوالبشر
collapse slump
U
از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
dying declarations
U
در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant
U
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
chip in
<idiom>
U
شریک شدن
nominal partner
U
شریک اسمی
fellow heir
U
شریک ارث
joint heir
U
شریک ارث
joint owner
U
شریک ملک
fellow or foint heir
U
شریک الارث
fllowheir
U
شریک ارث
general partner
U
شریک ضامن
cosignatory
U
شریک در امضا
abetter
U
شریک جرم
aider and abettor
U
شریک در جرم
corespondent
U
شریک جرم
particeps criminis
U
شریک جرم
parcener
U
شریک مشاع
p in the second degree
U
شریک جرم
coheir
U
شریک ارث
coheir
U
شریک در ارث
duumvir
U
شریک مقام
conspirator
U
شریک فتنه
devil's advocate
U
شریک شیطان
devil's advocates
U
شریک شیطان
joint hands
U
شریک شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com