English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
appointee U گماشته
appointees U گماشته
batman U گماشته
batmen U گماشته
orderlies U گماشته
orderly U گماشته
commissionaire U گماشته
commissionaires U گماشته
procurator U گماشته
procurators U گماشته
assignee U گماشته
lockman U گماشته
orderly officen U گماشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
executive officen U گماشته اجرا
bureaucreat U گماشته اداری
man of business U وکیل گماشته
agents U گماشته وکیل
commissaries U گماشته مباشر
agent U گماشته وکیل
commissary U گماشته مباشر
subdeacon U معاون گماشته روحانی
dependent U تابع نان خور گماشته
master of the horse U کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
nomothetes U کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
gymnasiarch U گماشته اموزشگاههای بازی وورزش که ازاهل اتن بود ورزشکاربزرگ
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
expressman U کسیکه گماشته گرفتن وزودرساندن امانات است کارمندبنگاه حمل سری
long shoreman U گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com