English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anthologize U گلچین ادبی جمع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
florilegium U گلچین ادبی
analects U گلچین ادبی
analecta U گلچین ادبی
garlands U گلچین ادبی
gobbets U گلچین ادبی
garland U گلچین ادبی
anthologies U گلچین ادبی
gobbet U گلچین ادبی
anthology U گلچین ادبی
anthologist U متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
tab U گلچین کردن
excerpt U گلچین کردن
excerpts U گلچین کردن
pluck U گلچین کردن
culling U گلچین کردن
plucking U گلچین کردن
plucks U گلچین کردن
culled U گلچین کردن
tabs U گلچین کردن
cull U گلچین کردن
culls U گلچین کردن
plucked U گلچین کردن
misbehaves U بی ادبی کردن
misbehave U بی ادبی کردن
misbehaved U بی ادبی کردن
to misbehave oneself U بی ادبی کردن
misbehaving U بی ادبی کردن
criticizing U نقد ادبی کردن
pirated U دزدی ادبی کردن
pirating U دزدی ادبی کردن
criticizes U نقد ادبی کردن
criticised U نقد ادبی کردن
criticises U نقد ادبی کردن
pirates U دزدی ادبی کردن
pirate U دزدی ادبی کردن
criticising U نقد ادبی کردن
criticize U نقد ادبی کردن
criticized U نقد ادبی کردن
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
varia U گلچین
elite U گلچین
selector U گلچین کننده
eclectic U گلچین کننده
selectors U گلچین کننده
culler U گلچین کننده
shrubby U مانند گلچین
selectively U دارای حسن انتخاب گلچین کننده
selective U دارای حسن انتخاب گلچین کننده
misbehaciour U بی ادبی
churlishness U بی ادبی
inurbanity U بی ادبی
literary U ادبی
irreverence U بی ادبی
belletristic U ادبی
indecorousness U بی ادبی
literay U ادبی
clownishness U بی ادبی
lowliness U بی ادبی
discourtesy U بی ادبی
impoliteness U بی ادبی
pirates U دزد ادبی
literal interpretation U تفسیر ادبی
apologias U پوزش ادبی
skits U هجو ادبی
skit U هجو ادبی
pirate U دزد ادبی
literary property U حق مالکیت ادبی
imagery U تشبیه ادبی
plagiarism U دزدی ادبی
analecta U قطعات ادبی
figure of speech U صنایع ادبی
plagiarist U سارق ادبی
pirated U دزد ادبی
plagiary U دزدی ادبی
plagiarizer U دزد ادبی
apologia U پوزش ادبی
stylistic U ادبی ادیبانه
cribs U دزدی ادبی
cribbed U دزدی ادبی
literarily U بطور ادبی
reviewer U منقد ادبی
locus U مثال ادبی
moral theology U لاهوت ادبی
reviewers U منقد ادبی
pirating U دزد ادبی
piracy U دزدی ادبی
criticisms U نقد ادبی
criticism U نقد ادبی
cribbing U دزدی ادبی
miscellanea U جنگ ادبی
crib U دزدی ادبی
bluestocking U دارای ذوق ادبی
bluestockings U دارای ذوق ادبی
locus classicus U عبارت نمونه ادبی
He is courteous ( respectful ). U آدم با ادبی است
stylists U از نظر سبک ادبی
stylist U از نظر سبک ادبی
didactic U یاد دهنده ادبی
analects U قطعات ادبی منتخبات
dialogue U مکالمات ادبی و دراماتیک
dialogues U مکالمات ادبی و دراماتیک
pieces U قطعه ادبی یاموسیقی
chefs-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
piece U قطعه ادبی یاموسیقی
textual critic U نقدگر متون ادبی
textual critic U نقد ادبی متون
chef-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
architectonics U ساختمان اثر ادبی
stylistic U وابسته به انشای ادبی
chef d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
textual critic U ناقد ادبی منقد
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
the desk U کار دفتری یا ادبی یاروحانی
morceau U قطعه ادبی یاموسیقی کوتاه
epigone U مقلد اثار ادبی و هنری
magnum opus U مهمترین اثر ادبی یا هنری
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
aliterary production U فراورده یا محصول ادبی تالیف
set pieces U قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
set piece U قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
plagiary U سارق اثار ادبی و هنری دیگران
sketchbook U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
academical U ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
sketchbooks U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
renaissance U دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
architectonic U مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
academic مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
neoscholasticism U نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
Nothing can excuse such impoliteness. U هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
locus classicus U مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
parodist U کسیکه نوشته ادبی راتقلیدکرده بصورت هزل درمیاورد
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
isagogics U گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
High Renaissance U [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
metaphrast U کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
scholiast U مفسر مفسر اثار ادبی کهن
association for computers and humanities U یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
atheneum U انجمن ادبی انجمن دانش
athenaeum U انجمن ادبی انجمن دانش
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com