English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tag U گفته مبتذل
tags U گفته مبتذل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
vulgar U مبتذل
well worn U مبتذل
hackneyed U مبتذل
well-worn U مبتذل
stale U مبتذل
platitudinous U مبتذل
trivial U مبتذل
trite U مبتذل
trity U مبتذل
tatty U مبتذل
exoterical U مبتذل
copybook U مبتذل
hach U مبتذل
platitudinarian U مبتذل
trivialism U چیز مبتذل
trivialize U مبتذل کردن
cliche U کلمه مبتذل
trivialising U مبتذل کردن
trivialises U مبتذل کردن
trivialised U مبتذل کردن
trivialized U مبتذل کردن
trivializing U مبتذل کردن
truistic U بدیهی مبتذل
stale U مبتذل کردن
tag U مثال مبتذل
hach U مبتذل کردن
banal U مبتذل معمولی
prosaism U مبتذل نویسی
commonplace U معمولی مبتذل
everyday U معمولی مبتذل
tags U مثال مبتذل
trivializes U مبتذل کردن
humdrum U ملالت مبتذل
potboiler U هنرمند یا کار هنری مبتذل
pedestrian U وابسته به پیاده روی مبتذل
pedestrians U وابسته به پیاده روی مبتذل
hackney U مبتذل کردن زیاداستعمال شده
bromide U نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک افهار یا بیان مبتذل
bromides U نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک افهار یا بیان مبتذل
potboil U برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
dicta U گفته
dixit U گفته
I was told ... U به من گفته شد ...
sentencing U گفته
dite U گفته
sentences U گفته
sentence U گفته
sayings U گفته
saying U گفته
statements U گفته
statement U گفته
parol U گفته
doctrine U گفته
doctrines U گفته
ipsedixit U گفته محض
statements U گفته بیانیه
unsay U گفته نشدن
he is said to have fled U گفته اند
said U گفته شده
bywords U گفته اخلاقی
termed <adj.> <past-p.> U گفته شده
ipso dixit U گفته محض
so saying U اینرا گفته
missatement U گفته نادرست
laconism U گفته پر مغز
that was said above که دربالا گفته شد
that was said above U که درفوق گفته شد
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
statement U گفته بیانیه
byword U گفته اخلاقی
mentioned <adj.> <past-p.> U گفته شده
told U گفته شده
named <adj.> <past-p.> U گفته شده
stated <adj.> <past-p.> U گفته شده
maxim U گفته اخلاقی
maxims U گفته اخلاقی
It is being said that ... U گفته می شود که ...
spoken U گفته شده
aforementioned <adj.> U گفته شده در بالا
afore-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
abovementioned <adj.> U گفته شده در بالا
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
If only you had told me . U کاش به من گفته بودی
above-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
above-quoted <adj.> U گفته شده در بالا
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
it is well said U خوب گفته اند
it is truly said U راست گفته اند
above said U بالا گفته شده
d. of a statement U تکذیب گفته ایی
ipso dixit U او خود گفته است
divers statements U گفته هایی چند
aforesid U پیش گفته شده
ipsedixit U خود او گفته است
direct oration U گفته یا قول مستقیم
foregoning U پیش گفته شده
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
dictums U گفته افهار نظر قضایی
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
It needs to be said that ... U لازم هست که گفته بشه که ...
Enough has been said! U به اندازه کافی گفته شده!
in proof of his statement U برای اثبات گفته خود
dictum U گفته افهار نظر قضایی
indirect oration U گفته یا قول غیر مستقیم
recant U گفته خود را تکذیب کردن
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
recanted U گفته خود را تکذیب کردن
recanting U گفته خود را تکذیب کردن
recants U گفته خود را تکذیب کردن
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
ipsissima verba U عین بیانات و گفته شخص
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
affimable U شایسته انکه بطورقطع گفته شود
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
action speaks louder than words <proverb> U دو صد گفته چون نیم کردار نیست
it say in the bible that U درکتاب مقدس گفته شده است
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
per U طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
A constant guest is never welcome . <proverb> U به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
ana U :مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
Thank goodness! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
Thank God! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
praecocial U درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
gymnopaedic U درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
rub something in <idiom> U دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
vulgarize U پست کردن مبتذل کردن
counselling U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counsels U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibble U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality U اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate U در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody U به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
heddle rod U چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com