Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hang about
U
گشتن پرسه زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
saunterer
U
پرسه زن
prowls
U
پرسه
prowling
U
پرسه
prowled
U
پرسه
stroller
U
پرسه زن
strollers
U
پرسه زن
prowl
U
پرسه
roam
U
پرسه زدن
stravaig
U
پرسه زدن
roamed
U
پرسه زدن
roved
U
پرسه زدن
roaming
U
پرسه زدن
roams
U
پرسه زدن
knock about
U
پرسه زدن
rambled
U
پرسه زدن
scamp
U
پرسه زدن
truancy
U
پرسه زنی
scamps
U
پرسه زدن
extrusion press
U
اشترانق پرسه
roves
U
پرسه زدن
rove
U
پرسه زدن
rambles
U
پرسه زدن
ramble
U
پرسه زدن
stravage
U
پرسه زدن
hang around
<idiom>
پرسه زدن
swans
U
پرسه زدن
swan
U
پرسه زدن
sauntering
U
پرسه زدن گردش
prog
U
پرسه زدن خزیدن
prowls
U
پرسه زدن تلاش
saunters
U
پرسه زدن گردش
sauntered
U
پرسه زدن گردش
prowling
U
پرسه زدن تلاش
prowl
U
پرسه زدن تلاش
saunter
U
پرسه زدن گردش
to knock about
پرسه زدن در به در بودن
prowled
U
پرسه زدن تلاش
potter
U
مصدع شدن پرسه زدن
stroll
U
پرسه زنی قدم زدن
strolled
U
پرسه زنی قدم زدن
strolls
U
پرسه زنی قدم زدن
potters
U
مصدع شدن پرسه زدن
loiters
U
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loitered
U
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loitering
U
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loiterer
U
کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loiter
U
:کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
extruding
U
از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extrudes
U
از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extruded
U
از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extrude
U
از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
roams
U
گشتن
roam
U
گشتن
roaming
U
گشتن
swivels
U
گشتن
swivelled
U
گشتن
roamed
U
گشتن
strangle
U
ول گشتن
swivel
U
گشتن
search
U
گشتن
puttered
U
ول گشتن
seach
U
گشتن
to fool about
U
ول گشتن
to go about
U
گشتن
to knock about
U
ول گشتن
putter
U
ول گشتن
to muck a bout
U
ول گشتن
to poke a bout
U
ول گشتن
putters
U
ول گشتن
puttering
U
ول گشتن
To loaf about . To loiter .
U
ول گشتن
hang around
U
ول گشتن
go about
U
گشتن
searched
U
گشتن
seek
U
گشتن
seeking
U
گشتن
searches
U
گشتن
searchingly
U
گشتن
seeks
U
گشتن
sloshes
U
ول گشتن
sloshing
U
ول گشتن
slosh
U
ول گشتن
to look for work
U
پی کار گشتن
to prospect
[for]
U
گشتن
[بدنبال]
To look for a pretext ( an excuse ).
U
پی بهانه گشتن
circumvolve
U
دور گشتن
idle
U
ازاد گشتن
idled
U
ازاد گشتن
trundl
U
غلتیدن گشتن
ranksack
U
خوب گشتن
fossick
U
خوب گشتن
to draw blank
U
گشتن وچیزی
to fish in troubled waters
U
پی بازاراشفته گشتن
to look for anything
U
چیزی گشتن
circumambulate
U
بدورچیزی گشتن
to rev up
U
تند گشتن
to search for anything
U
پی چیزی گشتن
to turn round
U
دور گشتن
to wait one's leisure
U
پی فرصت گشتن
idlest
U
ازاد گشتن
idles
U
ازاد گشتن
trundling
U
گشتن چرخیدن
trolls
U
گشتن سراییدن
turns
U
گشتن چرخیدن
trundles
U
گشتن چرخیدن
trundled
U
گشتن چرخیدن
trundle
U
گشتن چرخیدن
To adore (dote on) someone.
U
دورکسی گشتن
grows
U
شدن گشتن
putter
U
مهمل گشتن
puttered
U
مهمل گشتن
puttering
U
مهمل گشتن
troll
U
گشتن سراییدن
putters
U
مهمل گشتن
orbit
U
بدورمداری گشتن
orbited
U
بدورمداری گشتن
grow
U
شدن گشتن
turn
U
گشتن چرخیدن
orbits
U
بدورمداری گشتن
prowl
U
درپی شکار گشتن
goggled
U
چپ نگاه کردن گشتن
go
U
گشتن رواج داشتن
to hang about
U
گشتن معطل شدن
goggle
U
چپ نگاه کردن گشتن
prowled
U
درپی شکار گشتن
goggling
U
چپ نگاه کردن گشتن
to grope for anything
U
درتاریکی پی چیزی گشتن
prowling
U
درپی شکار گشتن
to search
U
گشتن
[جستجو کردن]
grabble
U
با دست پی چیزی گشتن
goes
U
گشتن رواج داشتن
encircle
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
prowls
U
درپی شکار گشتن
slue
U
بدور محورثابتی گشتن
grope
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
traipsed
U
سرگردان بودن ول گشتن
rolls
U
غلت خوردن گشتن
rolled
U
غلت خوردن گشتن
roll
U
غلت خوردن گشتن
traipses
U
سرگردان بودن ول گشتن
traipsing
U
سرگردان بودن ول گشتن
encircled
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircling
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
orb
U
بدور چیزی گشتن
traipse
U
سرگردان بودن ول گشتن
orbs
U
بدور چیزی گشتن
ask for trouble
<idiom>
U
دنبال دردسر گشتن
groped
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
gropes
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
groping
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
look (someone) up
<idiom>
U
به دنبال کسی گشتن
pound the pavement
<idiom>
U
دنبال کار گشتن
scrounge around
<idiom>
U
درپی چیزی گشتن
pivoted
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
to patrol a town
U
برای پاسبانی دورشهر گشتن
to always look for things to find fault with
U
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
pivots
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
look (something) up
<idiom>
U
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
pivot
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
revving
U
تند گشتن دور برداشتن
revved
U
تند گشتن دور برداشتن
sinecures
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
foraging
U
پی علف گشتن کاوش کردن
rotate
U
دور محور خود گشتن
forages
U
پی علف گشتن کاوش کردن
foraged
U
پی علف گشتن کاوش کردن
forage
U
پی علف گشتن کاوش کردن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
rotates
U
دور محور خود گشتن
rev
U
تند گشتن دور برداشتن
sinecure
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
revs
U
تند گشتن دور برداشتن
swirl
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirled
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirling
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirls
U
گشتن باعث چرخش شدن
rummage
U
بهم زدن خوب گشتن
rummaged
U
بهم زدن خوب گشتن
rummages
U
بهم زدن خوب گشتن
rummaging
U
بهم زدن خوب گشتن
rotated
U
دور محور خود گشتن
circuit
U
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to grabble for anything
U
چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
backing up the wrong tree
<idiom>
U
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to seek a position
U
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
circuits
U
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to search
[for]
[someone]
U
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
to outflank an army
U
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
A tale never loses in the telling .
<proverb>
U
یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
It take one hour there and back.
U
رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
snoop
U
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops
U
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping
U
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped
U
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
straggle
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com