Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
generate
U
گسترش یافتن افریدن
generated
U
گسترش یافتن افریدن
generates
U
گسترش یافتن افریدن
generating
U
گسترش یافتن افریدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
spread
U
گسترش یافتن
deploys
U
گسترش یافتن
accruing
U
گسترش یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
outspread
U
گسترش یافتن
accrues
U
گسترش یافتن
circumfuse
U
گسترش یافتن
spreads
U
گسترش یافتن
deploy
U
گسترش یافتن
accrue
U
گسترش یافتن
to spread
[across]
[over]
U
گسترش یافتن
[سرتاسر]
spreads
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
spread
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
metastasize
U
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
to give being to
U
افریدن
create
U
افریدن
creates
U
افریدن
miscreate
U
بد افریدن
creating
U
افریدن
give brith to
U
افریدن
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
spread
U
گسترش
spreads
U
گسترش
deploy
U
گسترش
line of deployment
U
خط گسترش
deploying
U
گسترش
deploys
U
گسترش
propagation
U
گسترش
expanses
U
گسترش
development
U
گسترش
deployment
U
گسترش
promotions
U
گسترش
promotion
U
گسترش
dispersal
U
گسترش
develop
U
گسترش
expansion
U
گسترش
develops
U
گسترش
expanse
U
گسترش
developments
U
گسترش
extension
U
گسترش
extensions
U
گسترش
sign extension
U
گسترش علامت
widening of market
U
گسترش بازار
develops
U
گسترش وضعیت
widening of capital
U
گسترش سرمایه
vertical expansion
U
گسترش عمودی
prompt deployment
U
گسترش فوری
prompt deployment
U
گسترش مناسب
develops
U
گسترش دادن
to unfold
U
گسترش دادن
develop
U
گسترش دادن
generations
U
افرینش گسترش
develop
U
گسترش وضعیت
generation
U
افرینش گسترش
deployed
U
گسترش یافته
disposition
U
ارایشات گسترش
wide angle
U
عدسی گسترش
to develop
[into]
U
گسترش دادن
[به]
to grow
[into]
U
گسترش دادن
[به]
bank expansion
U
گسترش بانکی
credit expansion
U
گسترش اعتبار
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
abroad
U
گسترش یافته
expansion
U
گسترش انبساط
expansion
U
گسترش توسعه
wide-angle
U
عدسی گسترش
deployment
U
تفرقه گسترش
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
deployment diagram
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح گسترش
expansion path
U
مسیر گسترش
expansible
U
گسترش پذیر
flank development
U
گسترش جناحی
deployment diagram
U
دیاگرام گسترش
image speard
U
گسترش تصویر
job enlargement
U
گسترش شغلی
eco development
U
بوم گسترش
path of expansion
U
مسیر گسترش
extensibility
U
گسترش پذیری
growth company
U
شرکت در حال گسترش
flare angle
U
زاویه گسترش یا گشادگی
spaces
U
گسترش دادن متن
space
U
گسترش دادن متن
redeployment
U
تجدید گسترش کردن
automatic volume expansion
U
گسترش خودکار صدا
elater
U
خاصیت انبساط و گسترش
relocation
U
تجدید گسترش دادن
dispersion
U
تفرقه گسترش یکان
expanding industry
U
صنعت در حال گسترش
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
redeployment
U
گسترش مجدد دادن
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
expansion
U
توسعه گسترش دادن کشیدن
open ranks
U
گسترش باز درسواره نظام
battery groung pattern
U
طرح گسترش توپهای اتشبار
To extend the scope of ones activities .
U
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
extending
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extends
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus
U
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
problem child
U
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
remedial maintenance
U
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
monroe doctrine
U
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS
U
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
scalable software
U
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol
U
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
proliferation
U
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
discovers
U
یافتن
discover
U
یافتن
discovering
U
یافتن
discovered
U
یافتن
find
U
یافتن
detected
U
یافتن
detecting
U
یافتن
detects
U
یافتن
detect
U
یافتن
finds
U
یافتن
diamond formation
U
ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
metastasis
U
هجوم مرض گسترش میکرب مرض
attaining
U
دست یافتن
attained
U
دست یافتن
overpowers
U
استیلا یافتن بر
attain
U
دست یافتن
recuperate
U
بهبودی یافتن
get out
U
رهایی یافتن
overpowered
U
استیلا یافتن بر
overpower
U
استیلا یافتن بر
recuperating
U
بهبودی یافتن
acceded
U
دست یافتن
expands
U
بسط یافتن
expanding
U
بسط یافتن
recuperated
U
بهبودی یافتن
recuperates
U
بهبودی یافتن
to peter out
U
نقصان یافتن
expand
U
بسط یافتن
attains
U
دست یافتن
hold out
U
بسط یافتن
rise
U
خاتمه یافتن
rises
U
خاتمه یافتن
dwindling
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindles
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindled
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindle
U
تدریجاکاهش یافتن
relaxing
U
تخفیف یافتن
relaxes
U
تخفیف یافتن
relax
U
تخفیف یافتن
pick up health
U
بهبود یافتن
meliorate
U
بهبود یافتن
misalign
U
تغییر یافتن
terminates
U
خاتمه یافتن
to alter
[to]
U
تغییر یافتن
realised
U
تحقق یافتن
immix
U
امیزش یافتن
realises
U
تحقق یافتن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
lay hands on something
U
چیزی را یافتن
realize
U
تحقق یافتن
realising
U
تحقق یافتن
look oneself again
U
بهبود یافتن
transcends
U
برتری یافتن
transcending
U
برتری یافتن
transcended
U
برتری یافتن
transcend
U
برتری یافتن
realized
U
تحقق یافتن
realizes
U
تحقق یافتن
realizing
U
تحقق یافتن
outreach
U
برتری یافتن
prefer
U
ترجیح یافتن
achieving
U
دست یافتن
scant
U
تخفیف یافتن
recover
U
بهبودی یافتن
reducing
U
کاهش یافتن
reducing
U
تقلیل یافتن
tense
U
تشدید یافتن
tensed
U
تشدید یافتن
tenser
U
تشدید یافتن
diverges
U
انشعاب یافتن
diverged
U
انشعاب یافتن
diverge
U
انشعاب یافتن
tenses
U
تشدید یافتن
tensest
U
تشدید یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com