Perdic | گسترش پذیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	extensibility U	گسترش پذیری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	deploys U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	deploying U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	deploy U	اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
	deployment operating base U	پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
	cold working U	شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
	force tabs U	نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
	expanse U	گسترش
	develop U	گسترش
	deploys U	گسترش
	develops U	گسترش
	promotion U	گسترش
	promotions U	گسترش
	deployment U	گسترش
	expanses U	گسترش
	development U	گسترش
	deploying U	گسترش
	deploy U	گسترش
	dispersal U	گسترش
	extensions U	گسترش
	developments U	گسترش
	extension U	گسترش
	propagation U	گسترش
	spread U	گسترش
	line of deployment U	خط گسترش
	expansion U	گسترش
	spreads U	گسترش
	prompt deployment U	گسترش فوری
	development plan U	طرح گسترش
	widening of market U	گسترش بازار
	flank development U	گسترش جناحی
	to grow [into] U	گسترش دادن [به]
	deployed U	گسترش یافته
	credit expansion U	گسترش اعتبار
	deployment diagram U	طرح گسترش
	to develop [into] U	گسترش دادن [به]
	deployment diagram U	دیاگرام گسترش
	to unfold U	گسترش دادن
	widening of capital U	گسترش سرمایه
	vertical expansion U	گسترش عمودی
	path of expansion U	مسیر گسترش
	sign extension U	گسترش علامت
	deployment U	تفرقه گسترش
	image speard U	گسترش تصویر
	outspread U	گسترش یافتن
	expansion path U	مسیر گسترش
	wide-angle U	عدسی گسترش
	job enlargement U	گسترش شغلی
	circumfuse U	گسترش یافتن
	bank expansion U	گسترش بانکی
	eco development U	بوم گسترش
	prompt deployment U	گسترش مناسب
	abroad U	گسترش یافته
	wide angle U	عدسی گسترش
	expansible U	گسترش پذیر
	deploys U	گسترش یافتن
	develops U	گسترش وضعیت
	develops U	گسترش دادن
	installed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	develop U	گسترش وضعیت
	inserted <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	applied <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	appointed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	disposition U	ارایشات گسترش
	develop U	گسترش دادن
	expansion U	گسترش انبساط
	generation U	افرینش گسترش
	deployed <adj.> <past-p.> U	گسترش یافته
	expansion U	گسترش توسعه
	deploying U	گسترش یافتن
	deploy U	گسترش یافتن
	accruing U	گسترش یافتن
	accrues U	گسترش یافتن
	accrue U	گسترش یافتن
	spread U	گسترش یافتن
	spreads U	گسترش یافتن
	generations U	افرینش گسترش
	automatic volume expansion U	گسترش خودکار صدا
	redeployment U	تجدید گسترش کردن
	generates U	گسترش یافتن افریدن
	bank development U	گسترش شبکه بانکی
	expanding industry U	صنعت در حال گسترش
	generated U	گسترش یافتن افریدن
	generate U	گسترش یافتن افریدن
	elater U	خاصیت انبساط و گسترش
	growth company U	شرکت در حال گسترش
	redeployment U	گسترش مجدد دادن
	to spread [across] [over] U	گسترش یافتن [سرتاسر]
	relocation U	تجدید گسترش دادن
	generating U	گسترش یافتن افریدن
	dispersion U	تفرقه گسترش یکان
	flare angle U	زاویه گسترش یا گشادگی
	space U	گسترش دادن متن
	spaces U	گسترش دادن متن
	expansion U	توسعه گسترش دادن کشیدن
	open ranks U	گسترش باز درسواره نظام
	spreads U	بسط وتوسعه یافتن گسترش
	spread U	بسط وتوسعه یافتن گسترش
	battery groung pattern U	طرح گسترش توپهای اتشبار
	extensible U	آنچه قابل گسترش است
	expandable U	آنچه قابل گسترش باشد
	To extend the scope of ones activities . U	میدان عملیات خودرا گسترش دادن
	deployed U	مستقر گسترش یافته در روی زمین
	breeding grounds U	محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
	breeding ground U	محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
	extend U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	extends U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	extending U	قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
	basic plus U	نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
	remedial maintenance U	باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
	disposition U	صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
	problem child U	فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
	metastasize U	گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
	deliquescence U	نم پذیری
	water absorption U	آب پذیری
	bass response U	بم پذیری
	pliability U	خم پذیری
	monroe doctrine U	سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
	EEMS U	در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
	passibility U	تالم پذیری
	modifiability U	تغییر پذیری
	flammability U	اشتعال پذیری
	pardonableness U	امرزش پذیری
	paramagnetic susceptibility U	پارامغناطیس پذیری
	negotiability U	انتقال پذیری
	observability U	مشاهده پذیری
	mutabilty U	تغییر پذیری
	mutability U	تغییر پذیری
	opposability U	مقابله پذیری
	movableness U	جنبش پذیری
	insatiability U	سیری نا پذیری
	maintainability U	نگهداشت پذیری
	transferability U	انتقال پذیری
	miscibility U	امتزاج پذیری
	mensurability U	پیمایش پذیری
	inflammability U	اشتعال پذیری
	inexhaustibility U	پایان نا پذیری
	flexibtlity U	انعطاف پذیری
	indefeasibility U	فسخ نا پذیری
	incontrovertibility U	بحث نا پذیری
	impressionability U	تاثیر پذیری
	hereditability U	وراثت پذیری
	fusibility U	گداز پذیری
	infusibility U	گداز نا پذیری
	intolerableness U	تحمل نا پذیری
	justifiability U	توجیه پذیری
	lability U	تغییر پذیری
	magnetization curve U	خم مغناطیس پذیری
	magnetization U	مغناطیس پذیری
	magnetic susceptibility U	مغناطیس پذیری
	livability U	زیست پذیری
	improvability U	بهبود پذیری
	finitude U	پایان پذیری
	indocility U	تعلیم نا پذیری
	generalizability U	تعمیم پذیری
	solubility U	انحلال پذیری
	serviceability U	تعمیر پذیری
	separability U	تفکیک پذیری
	self acceptance U	خویشتن پذیری
	selectivity U	گزینش پذیری
	scalability U	مقیاس پذیری
	reversibility U	برگشت پذیری
	reversibility U	بازگشت پذیری
	removability U	عزل پذیری
	reflexivity U	انعکاس پذیری
	reflexivity U	بازتاب پذیری
	submissiveness U	سلطه پذیری
	suggestibility U	تلقین پذیری
	suspensive U	اندروا پذیری
	reflexibility U	انعکاس پذیری
	westernization U	غرب پذیری
	versatility U	تطبیق پذیری
	verifiability U	اثبات پذیری
	transmissivity U	فرافرست پذیری
	transitivity U	سرایت پذیری
	transitivity U	انتقال پذیری
	tenability U	دفاع پذیری
	tangib U	لمس پذیری
	reflectivity U	بازتاب پذیری
	reflectability U	بازتاب پذیری
	perviousness U	تراوش پذیری
	persuasibility U	ترغیب پذیری
	permeance U	نفوذ پذیری
	permeability curve U	خم نفوذ پذیری
	permeability curve U	خم مغناطیس پذیری
	permeability U	تراوش پذیری
	permeability U	نفوذ پذیری
	permeability U	نشت پذیری
	perishableness U	فساد پذیری
	perishableness U	فنا پذیری
	perfectibility U	کمال پذیری
	perceptibility U	ادراک پذیری
	penetrance U	نفوذ پذیری
	pi accepting U	قدرت پی پذیری
	plasticity U	اندام پذیری
	plasticity U	شکل پذیری
	reconcilability U	اصلاح پذیری
	reactivity U	واکنش پذیری
	ponderability U	سنجش پذیری
	polarizability U	قطبش پذیری
	pliancy U	انحناء پذیری